میگفت یه بار برگشته به دختره گفته « قد مرغابیای زاینده رو
میگفت یه بار برگشته به دختره گفته « قد مرغابیای زاینده رود دوسِت دارم». به درازای تونلای جاده چالوس خندیدیم بهش. گفتیم چِت بودی؟ زاینده رود که مرغابی نداره. گفت: دِ همین دیگه. اونم فکر کرد چِت کردم ولی در اصل میخواستم بگم خوشم نمیاد ازت ولمون کن. به صد روش مختلف سعی کردم اینو بهش بفهمونم نشد. یه بار تیزی کشیدم براش فکر کنه مخدری چیزی مصرف کردم فاز قاتل برداشتم بلکه ول کنه بره. چاقو رو گذاشتم بیخ گلوش. من که نمیبُریدم ولی اون خیلی ترسیده بود. فرداش باز اومد. گفت: وقتی عصبانی میشی جذاب تر میشی. بهش گفتم سر جدت ول کن. گفت ول کرده را تدبیر نیست. ولت کنم بعدا دلم میسوزه که شاید میتونستم علاقه مندت کنم ولی زود جا زدم. حرفشو دوست داشتم. میونمون خوب شد با هم. شبا باباش که میخوابید تک میزد زنگ میزدم بهش. دو ساعت تموم حرف میزدیم با هم. به مرور کمتر شد. دو ساعت شد یه ساعت، یه ساعت شد ده دیقه، ده دیقه شد هفته ای یه بار. نامزد کرد. بهش پیام دادم: چی شد پ؟ گفت: خود کرده را تدبیر نیست. نمیتونم دیگه. اینارو گفتم خودم حالم گرفته شد ولی تو یادت باشه کم محلی همیشه جوابه. زیادی خودتو بندازی تو دست و پاش میشی مثل آدامس تو دهنش. مزه ت که بره تفت میکنه بیرون...
۲۴.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.