پارت۹و۱۰🌺🌸پارت آخر فصل اول
پارت۹و۱۰🌺🌸پارت آخر فصل اول
-------------------------
تهیونگ سرش رو روی شونم گذاشت منم سرم رو گذاشتم روی سرش بهش گفتم
من-چرا حالت بعد شد؟چرا اونجوری بودی چرا با بوس... حرفم رو خوردم و گذاشتم که بگه
تهیونگ- میدونی مینهو من تازه تازه اولای جوونیم بود تازه ۲۵ سالم شده بود یه دختره اوم داخل زندگیم
همینجوری که میگفت اشکاش میومد و من چشمام رو بسته بودم که اشکاش رو نبینم اشکای کسی که بخاطر اشکاش قلبم شکست رو نبینم نمیدونم چه حسی بود ولی هر چی بود حس خوبی یود
تهیونگ ادامه داد- اسمش مینسو بود به معنی ظریف ترین(این معنی رو خودم نوشتم نمیدونم درسته یا نه)
کم کم عاشقش شدم بعد یه هیتر از آب در اومد همون سال هایی که حالم بد فهمیدم ازدواج کرده و حالا بچه هم داره باورت میشه دقیقا دوسال گذشته بود که این قضیه رو فهمیدم حالا حالا دارم میفهمم که به خواهرم هم نارو زده یه یارویی اومده تو زندگیش و دقیقا شوهر مینسو و حالا قراره زندگی خواهرم رو نابود کنه میدونی مینهو اگه اتفاقی برای خواهرم بیافته خودم رو نمی بخشم برای ایمیل زده که اگه از بی تی اس در نیای خواهرت نابود میشه
من که تا الان چشمام بسته بود و اصلا حرفی نزده بودم گفتم
من- تهیونگ میشه بر گردی سمتم
تهیونگ برگشت سمتم
من- داخل چشمام نگاه کن
تهیونگ نگاه کرد
من- تهیونگ برای آخرین بار به من اعتماد کن من خواهرت رو نجات میدم قول میدم بهت من و دنیل میتونیم همین که اسم دنیل رو اوردم یهو داخل نگاهش میشد یه غم و حسرت و خشم رو بفهمی همون لحظه از دهنم پرید و گفتم:
من- میدونی دنیل کیه؟
عصبانی نگام کرد و گفت- نمیدونم نه میخوام بدونم
من- با اینکه ربطی بهت نداره
رفتم پشتش و از سمت راست رفتم جلوش و بهش گفتم - دنیل بهترین و جذاب ترین و سکسی ترین داداشه دنیاست
یهو نگاهش رنگ باهالی گرفت نمی دونم چرا ولی خوشگل بود
تهیونگ- حالا نقشت چیه؟
من-میشه شمارتو داشته باشم تا بهت زنگ بزنم و نقشه بگم اخه باید یکم فکر کنم و با دنیل و رایان یکمی مشورت کنم محض اطلاع برای اینکه چشات دوباره برزخی نشه باید بهت بگم رایان هم بهترین دوست داداشمه که من مثل دنیل میبینمش یکمی خندید
این حرف رو واسه این زدم که یکمی بسوزه راستش اما با حرف دومش من سوختم
باخنده گفت مینهو
من- هوم
تهیونگ- خودتو داخل آیینه دیدی؟
من- نه!؟مگه چمه؟اینجا اینه داری؟
تهیونگ-اره ولی اینم باید جزء اون قسمتی باشه که به کسی نمیگی باشه ؟
من-حله اقا
-------------------------
تهیونگ سرش رو روی شونم گذاشت منم سرم رو گذاشتم روی سرش بهش گفتم
من-چرا حالت بعد شد؟چرا اونجوری بودی چرا با بوس... حرفم رو خوردم و گذاشتم که بگه
تهیونگ- میدونی مینهو من تازه تازه اولای جوونیم بود تازه ۲۵ سالم شده بود یه دختره اوم داخل زندگیم
همینجوری که میگفت اشکاش میومد و من چشمام رو بسته بودم که اشکاش رو نبینم اشکای کسی که بخاطر اشکاش قلبم شکست رو نبینم نمیدونم چه حسی بود ولی هر چی بود حس خوبی یود
تهیونگ ادامه داد- اسمش مینسو بود به معنی ظریف ترین(این معنی رو خودم نوشتم نمیدونم درسته یا نه)
کم کم عاشقش شدم بعد یه هیتر از آب در اومد همون سال هایی که حالم بد فهمیدم ازدواج کرده و حالا بچه هم داره باورت میشه دقیقا دوسال گذشته بود که این قضیه رو فهمیدم حالا حالا دارم میفهمم که به خواهرم هم نارو زده یه یارویی اومده تو زندگیش و دقیقا شوهر مینسو و حالا قراره زندگی خواهرم رو نابود کنه میدونی مینهو اگه اتفاقی برای خواهرم بیافته خودم رو نمی بخشم برای ایمیل زده که اگه از بی تی اس در نیای خواهرت نابود میشه
من که تا الان چشمام بسته بود و اصلا حرفی نزده بودم گفتم
من- تهیونگ میشه بر گردی سمتم
تهیونگ برگشت سمتم
من- داخل چشمام نگاه کن
تهیونگ نگاه کرد
من- تهیونگ برای آخرین بار به من اعتماد کن من خواهرت رو نجات میدم قول میدم بهت من و دنیل میتونیم همین که اسم دنیل رو اوردم یهو داخل نگاهش میشد یه غم و حسرت و خشم رو بفهمی همون لحظه از دهنم پرید و گفتم:
من- میدونی دنیل کیه؟
عصبانی نگام کرد و گفت- نمیدونم نه میخوام بدونم
من- با اینکه ربطی بهت نداره
رفتم پشتش و از سمت راست رفتم جلوش و بهش گفتم - دنیل بهترین و جذاب ترین و سکسی ترین داداشه دنیاست
یهو نگاهش رنگ باهالی گرفت نمی دونم چرا ولی خوشگل بود
تهیونگ- حالا نقشت چیه؟
من-میشه شمارتو داشته باشم تا بهت زنگ بزنم و نقشه بگم اخه باید یکم فکر کنم و با دنیل و رایان یکمی مشورت کنم محض اطلاع برای اینکه چشات دوباره برزخی نشه باید بهت بگم رایان هم بهترین دوست داداشمه که من مثل دنیل میبینمش یکمی خندید
این حرف رو واسه این زدم که یکمی بسوزه راستش اما با حرف دومش من سوختم
باخنده گفت مینهو
من- هوم
تهیونگ- خودتو داخل آیینه دیدی؟
من- نه!؟مگه چمه؟اینجا اینه داری؟
تهیونگ-اره ولی اینم باید جزء اون قسمتی باشه که به کسی نمیگی باشه ؟
من-حله اقا
۵.۷k
۱۰ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.