تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را

قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
...
دیدگاه ها (۱)

↯ قبل این که حرفی بزنی ↯☜ حرفتو وزنش کُن...☜ حرفتو مزه اش کُ...

گفتم ای دل, نروی خار شویزار شویبر سر آن دار شوی بی بر و بی ب...

خنده‌ات طرح لطیفی‌ست که دیدن داردناز معشوق دل‌آزار خریدن دار...

گاهی وقتها از آدمها خسته می شوی...گاهی دلت، یک دلِ سیر"تنهای...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط