ماتِ چشمانِ توأم؛ امّا دلم درگیر نیست
ماتِ چشمانِ توأم؛ امّا دلم درگیر نیست
از تو ای یوسف دلم سیر است وُ چشمم سیر نیست
این شکافِ پشتِ پیراهن شهادت می دهد
هیچ کس در ماجرایِ عشق؛ بی تقصیر نیست
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: "رفیق"
آنچه در تعریفِ ما گفتی؛ کم از تحقیر نیست!
هر زمانی روبرویِ آیِنه رفتی بِدان
در پریشان بودنَت این" آه" بی تأثیر نیست!
قلبِ من با یک تَپش برگشت؛ گاهی ممکن است!
آنقدَر ها هم که می گویند گاهی دیر نیست...
از تو ای یوسف دلم سیر است وُ چشمم سیر نیست
این شکافِ پشتِ پیراهن شهادت می دهد
هیچ کس در ماجرایِ عشق؛ بی تقصیر نیست
از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی: "رفیق"
آنچه در تعریفِ ما گفتی؛ کم از تحقیر نیست!
هر زمانی روبرویِ آیِنه رفتی بِدان
در پریشان بودنَت این" آه" بی تأثیر نیست!
قلبِ من با یک تَپش برگشت؛ گاهی ممکن است!
آنقدَر ها هم که می گویند گاهی دیر نیست...
۱.۰k
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.