یک بوسه بده تا دلم آرام شود

یک بوسه بده تا دلم آرام شود
این وحشی بگریخته ات رام شود

ترسم که در این فاصله ی سرد, دلم
در حسرت آغوش تو ناکام شود

یکبار اسیر دست تقدیر شدست
ترسم که دوباره باز بدنام شود

با بوسه ی تو مست به زنجیر رود
انگور بهم ریخته ی جام شود

یک دست نوازش به سر یار بکش
تا مست به آغوش تو الزام شود

دل سوخته ی عشق تو بودست ببین
با یک نگه سرد تو نیز خام شود

گره از موی کمانگیرت اگر باز کنی
زردی رنگ رخ زرد,سیه فام شود

تو مگو راز بمن,هرچه دلت خواست بگو
هرچه در دل داری بر دلم الهام شود ...
دیدگاه ها (۲)

گم شدن در کوچه های بی کسی ...حقم نبودوای این دلشوره ها ...دل...

گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن ! گاه می لغزد زبانم، بشنو...

خواستم با یک غزل از عشق معنایت کنمعاشقانه در سکوت شب تماشایت...

ماتِ چشمانِ توأم؛ امّا دلم درگیر نیستاز تو ای یوسف دلم سیر ا...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

♱ مجنـــــون تــــر از مــــن ♱ _ قسمت هشتم -- شروعی جدید --...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط