پارت سوکوکو یک قلب بیرون از تن
پارت ۳ سوکوکو( یک قلب بیرون از تن)
ویو شویا
خیلی ترسیده بودم و فقط تو بغله چویا یکم آروم گرفتم قلبش خیلی تند تند میزد مشخص بود ترسیده سری هممون به هم چسبیدیم که چیزی نشه نمیدونیم چی شده بود و منم فقط گریه میکردم تا اینکه یهو برقا اومد.......
آتسوشی: ....وات.... چی شد......😦
دازای: چیزیتون که نشده؟¿
آکو: نه ما همه خوبیم
چویا: چی شد یهو؟¿ شویا آروم باششش
شویا: نی چان اون چیه رو میز😢
ویو خودم
چویا شویارو داد بغله دازای و رف ببینه اون چیزی که رو زمینه چیه
رده خون با یه چاقویه خونی و یه نامه چویا نامرو باز کرد
چویا: من بودم مراقبه اون کوچولو میبودم... چیی ؟¿ اینو کی نوشته ؟¿ آتسوشی کاره توعه؟¿
آتسوشی: چیمیگی من بغلت بودم.😟
چویا : پس کاره کیهههه☹️
ادامه دارد.....
ویو شویا
خیلی ترسیده بودم و فقط تو بغله چویا یکم آروم گرفتم قلبش خیلی تند تند میزد مشخص بود ترسیده سری هممون به هم چسبیدیم که چیزی نشه نمیدونیم چی شده بود و منم فقط گریه میکردم تا اینکه یهو برقا اومد.......
آتسوشی: ....وات.... چی شد......😦
دازای: چیزیتون که نشده؟¿
آکو: نه ما همه خوبیم
چویا: چی شد یهو؟¿ شویا آروم باششش
شویا: نی چان اون چیه رو میز😢
ویو خودم
چویا شویارو داد بغله دازای و رف ببینه اون چیزی که رو زمینه چیه
رده خون با یه چاقویه خونی و یه نامه چویا نامرو باز کرد
چویا: من بودم مراقبه اون کوچولو میبودم... چیی ؟¿ اینو کی نوشته ؟¿ آتسوشی کاره توعه؟¿
آتسوشی: چیمیگی من بغلت بودم.😟
چویا : پس کاره کیهههه☹️
ادامه دارد.....
- ۲.۵k
- ۱۴ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط