تصور کن تیهونگ مافیا

رسیدم به دفتر تیهونگ
وارد امارت که شدم همه تا کمر خم شدن منم فاز زن مافیا هارو گرفتم به راهم ادامه دادم
در زدم
تق تق تق تق تق
تیهونگ : بیا تو
من رفتم داخل و تعظیم کوچیکی کردم و زیر لب سلام دادم
تیهونگ : زبونتو موش خورده
منم گفتم : سلام (داد)
بهم گفت بشین کارت دارم
تیهونگ : چون تو هنوز بچه ای باید بری مدرسه
ا.ت : من از مدرسه بدم میاد
تیهونگ : تو پدر و مادری نداری من پس واست حکم پدر رو دارم از فردا هم میری مدرسه مافیا ها مثل مدرسه های دیگه نیست چون بهت یاد میدن یه مافیای عالی بشی ولی خب ریاضی کره ای .... هم دارن و اگه درست بد باشه من می‌دونم تو
آهی کشیدم گفتم : باشه
می خواست بفرستم خونه که التماسش کردم گفتم ببمونم قبول کرد داشتم تو حیاط امارت دور می زدم که تیهونگ یا همون (بابام) گفت : بریم وسایل مدرسه رو بگیریم
منم که خیلی وسایل مدرسه رو دوست دارم گفتم باشه
نکته ا.ت ۱۵ سالش و می‌ره کلاس دهم
رفتیم فرم مدرسه رو بگیریم فرم مدرسه یه دامن مشکی وا خط های قرمز بود ( عکسشو میزارم) لوازم تحریرم هم رو مشکی گرفتیم ( عکس اونم می زارم )
شامم بیرون خوردیم زود تر رفتیم خونه چون باید ۵ صبح برم مدرسه آخه چرا مدرسه های عادی ۲ ساعت دیر تر باز میشن آخه چرا دیگه رفتم بخوابم
شرایط لایک و کامنت