تک پارتی کوک ♡

تک پارتی کوک ♡

خوردم به یکی سرم رو ک بالا آوردم  ب باورم نمیشد این این کوک بود اون مگه مگه نباید توی جشن باشه چ چجوری 

ا.ت : ت تو چ چجوری

کوک : خودت میفهمی

کوک بردایل استایل بغلم کرد تقلا میکردم ولی گوش نمیداد  گذاشتم تو ماشین  خودشم آمد نشست 

ا.ت : چیکار میکنی کوک بزار برم

کوک : ...
ا.ت : کوک با تو ام   یا

بازم جواب نداد  اینطوری ک کرد دیگه ساکت شدم خیلی خسته بودم پس سرم رو به شیشه تکیه دادم و خوابیدم  

کوک ویو

رسیدیم عمارت   به ا.ت نگاه کردم ک مثه بچه ها خوابیده بود  رفتم بغلش کردم و بردمش داخل

کوک: اجوما  اتاق حاضر؟ 

اجوما : بله ارباب

رفتم ا.ت رو گذاشتم رو تخت اتاقش و آمدم بیرون 

........
فردا *

ا.ت ویو

چشمامو باز کردم   واووووو چ اتاق قشنگی  اینجا کجاست  ؟؟ 

پاشدم  رفتم طرف در  درو ک باز کردم دیدم کوک جلو در وایساده 

ا.ت : جیغغغغغ

کوک دستشو گذاشت رو دهنم و  آمد تو درم پشتش بست

ا.ت : کوک چیکار میکنی   من چر..... 
ک حرفم با چیز نرمی روی لبام قط شد  

کوک منو بوسید  یعنی واقعا بوسید  من اااا اصن باورم نمیشه

کوک : بیا دیگه تمامش کنیم

ا.ت : چ چی رو ؟

کوک : دوست دخترم میشی  

ا.ت‌: کوک من  من فک نکنم بتونم

کوک : من ازت نپرسیدم گفتم دوست دختر میشی  ن میشی ؟

ا.ت :  ...