... خون اشام ...
ᴾᵃʳᵗ:⁷
به ماشین مدل بالای مشکیم تکیه داده بودم که در امارت باز شد و ا.ت اومد بیرون خیلی خوشکل شده بود
چطور شدم؟
_خوب شدی
ممنون ولی تو اصلا خوشتیپ نشدی (مثل خر دارم عر میزنم مثل شاهزاده توی فیلما شده*توی دلش*)
_معلومه
با شنیدن حرفای توی دلش داشت خندم میگرفت
_سوار شو
باشه
پرش زمانی بعد از شام
_خب حالا چیکار کنیم بریم صاحل؟
نه بریم بستنی بخوریم
_هرچی تو بگی
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بزرگترین بستنی فروشی کره حرکت کردیم
_الان میام
من ش..
_ششش بهم اعتماد کن
اما
_رفتم
از همه تعم ها و مخلفات برداشتم و رفتم پیش ا.ت
دیونه ای اینهمه
_داشت حرف میز که عاشق بستنی رو کردم تو دهنش (منحرف نشید :/)
_بخور(:/)
باشه
پرش زمانی
_خب برگردیم خونه
منو ببر خونه خودم
_نمیشه فردا هم خونه من بمونی
_نمدونه چرا اما انگار ا.ت برام فرق داشت دلم میخواست پیشم باشه نکنه عاشقش .. نه نه
اما خب باشه
_حالا شد
پرش زمانی ساعت3شب
با احساس تشنگی از خواب بیدار شدم رفتم پایین اب بخورم دیدم یه گوشه از اون اتاق ممنوعه بازه رفتم نزدیک کوک و دیدم یه کمد پر از کیسه بود که A.O... نوشته شد بود و داخلش یه چیز تیره بود چون تاریک بود خوب دیده نمی شد پس بیخیال شدم و رفتم تا اب بخورم اب خوردم و رفتم بالا که کوکو دیدم
_چیکار میکردی
اب خوردم تو چی
_هیچی
رفتم توی اتاق و یاد لباس کوک افتادم
چرا چند تا قطره قرمز روش بود نکنه نه نه خون اشاما وجود ندارن اثرات خوابه و خوابیدم
_نکنه فهمیده نه از کجا بهمه خواستم لباسمو عوض کنم که لکه خونو دیدم اه لعنتی رفتم سمت اتاق ا.ت یواش درو باز کردم مثل فرشته ها خوابیده بود رفتم جلو و روی تخت کنار پاش نشستم و موهاشو نوازش کردم لباش قرمز و گوشتی بود یواش یواش نزدیکش شدم و شروع کردم به بوسیدنش اولش نرم میبوسیدم ولی کم کم کنترل بوسه ها از دستم در رفت و وحشیانه میبوسیدم ا.ت توی خواب ناله میکرد انقدر وحشیانه میبوسیدم که....
#تابع_قوانین_ویسگون
#تابع_قوانین_خودم
#لایک_کنید
به ماشین مدل بالای مشکیم تکیه داده بودم که در امارت باز شد و ا.ت اومد بیرون خیلی خوشکل شده بود
چطور شدم؟
_خوب شدی
ممنون ولی تو اصلا خوشتیپ نشدی (مثل خر دارم عر میزنم مثل شاهزاده توی فیلما شده*توی دلش*)
_معلومه
با شنیدن حرفای توی دلش داشت خندم میگرفت
_سوار شو
باشه
پرش زمانی بعد از شام
_خب حالا چیکار کنیم بریم صاحل؟
نه بریم بستنی بخوریم
_هرچی تو بگی
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بزرگترین بستنی فروشی کره حرکت کردیم
_الان میام
من ش..
_ششش بهم اعتماد کن
اما
_رفتم
از همه تعم ها و مخلفات برداشتم و رفتم پیش ا.ت
دیونه ای اینهمه
_داشت حرف میز که عاشق بستنی رو کردم تو دهنش (منحرف نشید :/)
_بخور(:/)
باشه
پرش زمانی
_خب برگردیم خونه
منو ببر خونه خودم
_نمیشه فردا هم خونه من بمونی
_نمدونه چرا اما انگار ا.ت برام فرق داشت دلم میخواست پیشم باشه نکنه عاشقش .. نه نه
اما خب باشه
_حالا شد
پرش زمانی ساعت3شب
با احساس تشنگی از خواب بیدار شدم رفتم پایین اب بخورم دیدم یه گوشه از اون اتاق ممنوعه بازه رفتم نزدیک کوک و دیدم یه کمد پر از کیسه بود که A.O... نوشته شد بود و داخلش یه چیز تیره بود چون تاریک بود خوب دیده نمی شد پس بیخیال شدم و رفتم تا اب بخورم اب خوردم و رفتم بالا که کوکو دیدم
_چیکار میکردی
اب خوردم تو چی
_هیچی
رفتم توی اتاق و یاد لباس کوک افتادم
چرا چند تا قطره قرمز روش بود نکنه نه نه خون اشاما وجود ندارن اثرات خوابه و خوابیدم
_نکنه فهمیده نه از کجا بهمه خواستم لباسمو عوض کنم که لکه خونو دیدم اه لعنتی رفتم سمت اتاق ا.ت یواش درو باز کردم مثل فرشته ها خوابیده بود رفتم جلو و روی تخت کنار پاش نشستم و موهاشو نوازش کردم لباش قرمز و گوشتی بود یواش یواش نزدیکش شدم و شروع کردم به بوسیدنش اولش نرم میبوسیدم ولی کم کم کنترل بوسه ها از دستم در رفت و وحشیانه میبوسیدم ا.ت توی خواب ناله میکرد انقدر وحشیانه میبوسیدم که....
#تابع_قوانین_ویسگون
#تابع_قوانین_خودم
#لایک_کنید
۳.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.