آقای درخشان بعد از دقایقی خودش را به ما رساند از یاسین

🌺آقای درخشان بعد از دقایقی ⏱خودش را به ما رساند از یاسین تشکر🙏 کردم و مزاحم آقای درخشان شدم به صورت تیتروار گزارشی 📃را از سفرم به ایشان دادم.

🌺او وقتی اسم طلاق احناف را شنید بیاد قضیه افتاد و با افسوس😔😓 می گفت: « در همین منطقه سرباز یکی از اهالی روستای جنگل🌲 روزی از سر عصبانیت چند بار به همسرش گفت از منزل من برو بیرون👉. وقتی عصبانیتش😡 فروکش کرد و به خود آمد، تازه متوجه😳 شد که گفتن چنین جمله ای حتی بدون اینکه قصد طلاق داشته باشد طلاق حساب می شود 😱

🌺😰هر چه به این مولوی و آن مولوی التماس کرد تا راه حلی برای زندگی به فنا رفته اش پیدا کنند، پاسخی جز جدایی دریافت نکرد😢.

🌺در نهایت به اجبار از همسر محبوبش جدا شد و زندگی با همسر و چهار فرزندش👨‍👩‍👧‍👦 از هم پاشید.

🌺 این قضیه به قدری برایش سنگین آمد که دیگر طاقت زندگی نیاورد🤦‍♂ و بعد از ۴۰ روز با اسلحه خودکشی🔫 کرد همسرش هم بعد از یکماه از این غصه دق 😭😰کرد و مرد.
#نیمه_پنهان _مکران #بریده_کتاب
پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
#خاص #جذاب #هنر #خلاقانه
دیدگاه ها (۱)

🌺نیمه پنهان مکران" سفرنامه ای است در سواحل شمالی دریای عمان ...

🌺در این لحظه در اتاق به صدا درآمد امین بیرون رفت و با سینی چ...

🌾 تجربیات پس از مرگ مانند فانوسی در مسیر تاریک دنیا قرار میگ...

🌾سپس او به من گفت: بیا با هم در عالم برزخ گردش کنیم تا مطالب...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط