گاه دلت

گاهے دلت
بهانه جو مے شود
مے گیرد و نفس ت را
بَند مے آورد ..
گاهی دلت
براے ڪسے تندتر مے زند ..
در هر دم و بازدمی
قُرص و محڪم
عشق را فریاد مے زند ..
گاهی دلت
همانے را مے خواهد ڪه نیست ..
آشوب مے زند ..
بیقرار مے شود
بیقرارِ بیقرار ...

‌‎‌‌‌
دیدگاه ها (۱)

کم دارم حضورِ تو راکنارِ عطرِ دو چای‍‍ِ دارچینیو شب نشینی دو...

عطرِ تنت ،مثلِ نقوشِ برجسته ی گل میانِ لبهایم مانده است#امشب...

#عاشق ڪہ شدۍبۍ هوا در #آغوشش بگیـربۍ بهانہصورتش را ببـوس و #...

سیه گیسوبه قربان نگاهتفدای عشوه های با دوامتپریشانم ، گمانم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط