شبیه لرزیدنِ پوستِ یک مادیان ،وقتی گنجشکی بر گردنش می نشیند ؛یا مثل لرزیدنِ آرامِ یک مزرعه ی چای ،در نم نمِ باران ؛می لرزد دلم بانـــو ، وقتینامِ تـــو را می شنوم ...