فیک JIMIN پارت ۶
وقتی چشماتو باز کردی..رو یه صندلی با دستو پاهای بسته بودی...از ترس همش جیغ می زدی...ولی همشون تو دهنت خفه می شدن...تمام صورتت از اشک قرمز و خیس شده بود...مردی وارد اتاق شد...انگار جلاد بود...چون یه شمشیر بلند همراهش بود...گفت
#:فک میکنی اینجا کجاس!؟ههه😏نمیتونی حرف بزنی؟؟اخه..
بعد شمشیرو آورد طرفت...خواست بزنه که وایساد
#:نه...بهتره یکم بیشتر زنده بمونی...فکر نمی کردم انقد به BTS نزدیک باشی...ولی حالا ببین...کیه ک نجاتت بده...
شمشیرشو پرت کرد کنار...یه تیغ کوچیک از جیبش درآورد..بعد واردش سمت دهنت...باهاش اون پارچه روی دهنتو پاره کر...یکم از لبت برید..
#:اخ...ببخشید...حواسم نبود😏
آروم گفتی..
ا.ت:لطفاً بزار برم...
#:میترسی...چراا
ا.ت:ازت نمی ترسم...
#:پس هستی فعلا...
یه دفعه ای جیغ زدی...
ا.ت:وووولللللممممممممم کننننننننننننننن...
یکی زد تو گوشت
ا.ت:چی از جون من میخوااای😭😭
#:فقط وقتی گفتم حرف بزن..اگه ی بار دیگه جیغ بزنی...بجاش سرتو میزنم...
همش آروم گریه میکردی...
#ذهن_ا_ت
با من چیکار داره...از اولم نباید برای دیدن اون گروه مزخرف میرفتم(نویسنده:مزخرف خودتی اشغال)
#پایان_ذهن_ا_ت
مرده رف بیرون...و بعد ۲۰ دقیقه با لباس زیر اومد...
#:میخوای با هم بخوابیم!؟
ا.ت:ازم دور شو...دوووررررشوووو(با جیغ)
#:اگه نشم چی...
بعد از صندلی جدات کرد و گذاشتت تو ی وان که پارت بود...آبش داغ بود...
آروم اومد کنارت...و یه زبونی به کنار گوشت زد...
از ترس و چندش چشماتو بستی...
میخواست بیشتر بهت تجاوز کنه که یکی اومد داخل...اول فک کردی یکی از اوناعه...بعد دیدی اومد و یه مشت کوبید تو دهنش...از یه طرفی خوشحال بودی که اومده...و از ی طرفی ترسیده بودی...نمیدونستی کیه...اون مرده یغشو گرفت و با تمام زورش میکوبید تو دهن اون...(کسی که داره اوت رو نجات میده با =نشون میدم)
=اشغال...هرزه...کی...کی به تو اجازه داده به چیزی که ماله تو نیستی بزنی...
و هی داشت میزدش...انقد زدش که بیهوش شد...
اومد طرفت...هیچ جا ازش معلوم نبود و نتونستی بشناسیش..از وان آوردت بیرون..لباسی تنت نبود...یه حوله از کنار دیوار برداشت و گذاشت رو پاهات...و کتش رو گذاشت رو بدنت...حس خلاص شدن از درد و رنجو داشتی...بخاطر همین از خستگی و درد خوابت برد...
وقتی چشماتو باز کردی...تو یه اتاق مجلل با تمام امکانات بودی...یکم ترسیدی..اما در اتاق باز شد...
>لایک و فالو فراموش نشه لاوم...قراره جالب بشه✨❤️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #love #تکست_خاص
#:فک میکنی اینجا کجاس!؟ههه😏نمیتونی حرف بزنی؟؟اخه..
بعد شمشیرو آورد طرفت...خواست بزنه که وایساد
#:نه...بهتره یکم بیشتر زنده بمونی...فکر نمی کردم انقد به BTS نزدیک باشی...ولی حالا ببین...کیه ک نجاتت بده...
شمشیرشو پرت کرد کنار...یه تیغ کوچیک از جیبش درآورد..بعد واردش سمت دهنت...باهاش اون پارچه روی دهنتو پاره کر...یکم از لبت برید..
#:اخ...ببخشید...حواسم نبود😏
آروم گفتی..
ا.ت:لطفاً بزار برم...
#:میترسی...چراا
ا.ت:ازت نمی ترسم...
#:پس هستی فعلا...
یه دفعه ای جیغ زدی...
ا.ت:وووولللللممممممممم کننننننننننننننن...
یکی زد تو گوشت
ا.ت:چی از جون من میخوااای😭😭
#:فقط وقتی گفتم حرف بزن..اگه ی بار دیگه جیغ بزنی...بجاش سرتو میزنم...
همش آروم گریه میکردی...
#ذهن_ا_ت
با من چیکار داره...از اولم نباید برای دیدن اون گروه مزخرف میرفتم(نویسنده:مزخرف خودتی اشغال)
#پایان_ذهن_ا_ت
مرده رف بیرون...و بعد ۲۰ دقیقه با لباس زیر اومد...
#:میخوای با هم بخوابیم!؟
ا.ت:ازم دور شو...دوووررررشوووو(با جیغ)
#:اگه نشم چی...
بعد از صندلی جدات کرد و گذاشتت تو ی وان که پارت بود...آبش داغ بود...
آروم اومد کنارت...و یه زبونی به کنار گوشت زد...
از ترس و چندش چشماتو بستی...
میخواست بیشتر بهت تجاوز کنه که یکی اومد داخل...اول فک کردی یکی از اوناعه...بعد دیدی اومد و یه مشت کوبید تو دهنش...از یه طرفی خوشحال بودی که اومده...و از ی طرفی ترسیده بودی...نمیدونستی کیه...اون مرده یغشو گرفت و با تمام زورش میکوبید تو دهن اون...(کسی که داره اوت رو نجات میده با =نشون میدم)
=اشغال...هرزه...کی...کی به تو اجازه داده به چیزی که ماله تو نیستی بزنی...
و هی داشت میزدش...انقد زدش که بیهوش شد...
اومد طرفت...هیچ جا ازش معلوم نبود و نتونستی بشناسیش..از وان آوردت بیرون..لباسی تنت نبود...یه حوله از کنار دیوار برداشت و گذاشت رو پاهات...و کتش رو گذاشت رو بدنت...حس خلاص شدن از درد و رنجو داشتی...بخاطر همین از خستگی و درد خوابت برد...
وقتی چشماتو باز کردی...تو یه اتاق مجلل با تمام امکانات بودی...یکم ترسیدی..اما در اتاق باز شد...
>لایک و فالو فراموش نشه لاوم...قراره جالب بشه✨❤️
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #love #تکست_خاص
۳۱.۹k
۲۱ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.