شوهر دو روزه پارت۵۷

دست ا. ت رو محکم توی دستم فشردم و وارد اتاق مین هیوک شدم.

مین هیوک روی صندلیش پشت میز دراز کشیده بود و پاش رو گذاشته بود روی میز.

تا منو دید پرید بالا!
مین هیوک لبخند شیطانی مضخرفی زد و گفت: به به رفیق قدیمی!

پوزخندی زدم: سلام

مین هیوک: تو کجا اینجا کجا رفیق قشنگم تهیان!(خفشو حتی اسمشم بلد نیستی😐😂)

با همون پوزخند ولی یکم بلند تر گفتم: من تهیونگم! تهیان داداشمه..!

با دستپاچگی گفت: منظورم همون بود...

اومدم جلو تر که بلاخره ا. ت رو دید.
ا. ت هم انگار از مین هیوک بدش اومده بود و پشتم قایم شده بود!

مین هیوک: چه خانوم....خوشگـ... ـلی! 😍😏

یکم مکس کرد و ادامه داد: ادم دلش میــ...

نذاشتم حرفشو ادامه بده و سریع داد زدم: دوست دخترمه!!

مین هیوک پوزخند زد: بلاخره یه دختر پیدا کردی؟

لبخندمو گشاد تر کردمو سرمو اوردم جلوتر و گفتم: سوالتو اشتباه پرسیدی، باید میگفتی بلاخره یه دختر موفق شد که قلب منو تسخیر کنه!

از حاظر جوابیم تعجب کرد...

مین هیوک: زبون باز کردی!
پوزخند زدم: از زورگویی های تو خسته شدم!

مین هیوک بلند شد و اومد سمت ا. ت: چطوری خوشگل خانوم؟

بعد دستشو دراز کرد جلوی ا. ت تا باهاش دست بده... ولی ا. ت دستشو پس زد!

خندم گرفت...
اخه این دختر چقد شیرینه!؟؟

مین هیوک گفت: حالا براچی اومدی اینجا رفیق قدیمی؟

تهیونگ: اومدم برام یکاری بکنی...
دیدگاه ها (۱)

شوهر دو روزه پارت۵۸

شصتایی شدنمون مبارکککک😍😍😍😍مرسی از همتون خوشگلای مننن 🥹✨واایی...

فالو نشه؟؟؟ 🥹❤

شوهر دو روزه پارت ۵۶

شوهر دو روزه. پارت۷۴

شوهر دو روزه. پارت۷۱

شوهر دو روزه. پارت۷۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط