معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
کتاب فوق العاده عالی که حداقل همه اسمش رو یه بار شده شنیدن. خب دیگه نیاز به توضیح اضافه نیست. #بخشی_از_کتاب
یا حسین... یا ابوالفضل... چی میدیدم دیدم مامورمون که اسیر شده بود از تیر چراغ برق رو به رو آویزون کرده بودن نوک پاهاش رو زمین بود زنده هم بود چشماش بسته بود دست هاشم از پشت سرش بسته بودن یه چیزی به گردنش چسبیده بود یه سیم هم از گردنش آویزون بود با چشمام رد سیم رو گرفتم ببینم آخر این سیم کجاست دیدم وصل شده به در ماشینی که من داخلش بودم سرم را یکم آوردم جلو دیدم به قفل مرکزی ماشین وصل شده این فقط یه چیز میتونست باشه بمب بوته ای به ماشین من و بمب درختی را به گردن اون مامور بیچاره وصل کرده بودن رسم بمب تک ضمانه ای بوته ای اینه که به محض کمترین تحرک از ماشین و اون بنده خدا آویزون بود دو انفجار بزرگ رخ میداد من که نمی تونستم از سرجام تکون بخورم چون امکان داشت سیم متصل به تکون های ساده هم حساس باشه اون بنده خدا هم مثل مجسمه ها گردنش را نگه داشته بود تا از اون طرف هم فشار به سیم نیاد باید دعا میکردیم که اون لحظه اولا باد شدید و طوفان نیاد ثانیا گنجشک و کلاغ روی سیم نشینند ثالثا بچه که رسیدن هول نشن و به جون سیم نیافتن وگرنه هر دوتامون رو هوا...
#تب_مژگان #کتاب #کتابخوانی #کتاب_خوب #کتابخانه #کتابخونه #رمان #مستند #مستند_داستان #داستان #اسرائیل #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #محمدرضا_حدادپور_جهرمی
کتاب فوق العاده عالی که حداقل همه اسمش رو یه بار شده شنیدن. خب دیگه نیاز به توضیح اضافه نیست. #بخشی_از_کتاب
یا حسین... یا ابوالفضل... چی میدیدم دیدم مامورمون که اسیر شده بود از تیر چراغ برق رو به رو آویزون کرده بودن نوک پاهاش رو زمین بود زنده هم بود چشماش بسته بود دست هاشم از پشت سرش بسته بودن یه چیزی به گردنش چسبیده بود یه سیم هم از گردنش آویزون بود با چشمام رد سیم رو گرفتم ببینم آخر این سیم کجاست دیدم وصل شده به در ماشینی که من داخلش بودم سرم را یکم آوردم جلو دیدم به قفل مرکزی ماشین وصل شده این فقط یه چیز میتونست باشه بمب بوته ای به ماشین من و بمب درختی را به گردن اون مامور بیچاره وصل کرده بودن رسم بمب تک ضمانه ای بوته ای اینه که به محض کمترین تحرک از ماشین و اون بنده خدا آویزون بود دو انفجار بزرگ رخ میداد من که نمی تونستم از سرجام تکون بخورم چون امکان داشت سیم متصل به تکون های ساده هم حساس باشه اون بنده خدا هم مثل مجسمه ها گردنش را نگه داشته بود تا از اون طرف هم فشار به سیم نیاد باید دعا میکردیم که اون لحظه اولا باد شدید و طوفان نیاد ثانیا گنجشک و کلاغ روی سیم نشینند ثالثا بچه که رسیدن هول نشن و به جون سیم نیافتن وگرنه هر دوتامون رو هوا...
#تب_مژگان #کتاب #کتابخوانی #کتاب_خوب #کتابخانه #کتابخونه #رمان #مستند #مستند_داستان #داستان #اسرائیل #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #محمدرضا_حدادپور_جهرمی
۴.۲k
۱۸ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.