وقتی میری پیشش باشگاه و...
وقتی میری پیشش باشگاه و...
پارت ۳
تهیونگ: خب از کی میخواین کارتون رو شروع کنین...
کوک: اومم بنظرم از الان ...چطوره
تهیونگ: خوبه
ا.ت: منم ک کشکم ول اره منم موافقم
کوک: تو نوخودشم نیسی چ برسه کشک باشی
ا.ت: میزنمتااااا
کوک: وای وای ترسیدم
تهیونگ: خب دیگ بسه بیاین بریم.... فق ی چیزی لباس با خودتون اوردین...
کوک و ا.ت: آره
تهیونگ: هماهنگی رو قربون .... بریم
ا.ت با تهیونگ رف چون کوک اومده بود همه جارو بلد بود..
تهیونگ: خب خانم جئون...
ا.ت: ا.ت هستم ...راحت باشین
تهیونگ: باشه ا.ت اینجا اتاقته ک بیای لباس اینا تو بپوشی
ا.ت: عاها
تهیونگ: اینجاهم ......
.
.
.
.
ا.ت: کوککک
کوک: بلههههه
ا.ت: این خیلی سنگینه
کوک: تهیونگگگگگ
تهیونگ: بلههههه
کوک: این بر ا.ت سنگینیه
تهیونگ: الان یکی دیگ بهش میدمممم
.
.
.
.
ا.ت: تهیونگگگگ
تهیونگ: بلهههه
ا.ت: دستم درد میکنهه
تهیونگ: الان درستت میکنم
.
.
.
.
ا.ت: کوکیاااا
کوک: هوف بله(بی حال)
ا.ت: خسته شدم..
کوک: باشه ... لباستو بپوش بریم ...
کوک: چق وقت مگ اومدی ک خسته ای(زیر لب)
ا.ت: چیزی گفتی
کوک: نه ... فق جان جدت برو حاضر شووو
ا.ت: باش ....من رفتم
ا.ت رف ... تهیونگ اومد پیش کوک
تهیونگ: کوک خدا نجاتت بده
کوک: هعب این تازه اولشه ... قراره توهم بدبخت کنه
تهیونگ: بیچاره شوهرش( تهیونگ جان خبر نداری ک خودت قراره شوهرش باشی..)
کوک: اینقدر هم بد نیست.... فق ی کوچولو سگ اخلاقه...
تهیونگ: مطمئنی .... آخ بش نمیخوره سگ اخلاق باشه
کوک: بیا فق تو خونشو ببین
ا.ت اومد
ا.ت: ...............
-------------------------------------------------------------------------------
ببخشید دیر شد...سعی میکنم زودتر بزارم...بایییی
پارت ۳
تهیونگ: خب از کی میخواین کارتون رو شروع کنین...
کوک: اومم بنظرم از الان ...چطوره
تهیونگ: خوبه
ا.ت: منم ک کشکم ول اره منم موافقم
کوک: تو نوخودشم نیسی چ برسه کشک باشی
ا.ت: میزنمتااااا
کوک: وای وای ترسیدم
تهیونگ: خب دیگ بسه بیاین بریم.... فق ی چیزی لباس با خودتون اوردین...
کوک و ا.ت: آره
تهیونگ: هماهنگی رو قربون .... بریم
ا.ت با تهیونگ رف چون کوک اومده بود همه جارو بلد بود..
تهیونگ: خب خانم جئون...
ا.ت: ا.ت هستم ...راحت باشین
تهیونگ: باشه ا.ت اینجا اتاقته ک بیای لباس اینا تو بپوشی
ا.ت: عاها
تهیونگ: اینجاهم ......
.
.
.
.
ا.ت: کوککک
کوک: بلههههه
ا.ت: این خیلی سنگینه
کوک: تهیونگگگگگ
تهیونگ: بلههههه
کوک: این بر ا.ت سنگینیه
تهیونگ: الان یکی دیگ بهش میدمممم
.
.
.
.
ا.ت: تهیونگگگگ
تهیونگ: بلهههه
ا.ت: دستم درد میکنهه
تهیونگ: الان درستت میکنم
.
.
.
.
ا.ت: کوکیاااا
کوک: هوف بله(بی حال)
ا.ت: خسته شدم..
کوک: باشه ... لباستو بپوش بریم ...
کوک: چق وقت مگ اومدی ک خسته ای(زیر لب)
ا.ت: چیزی گفتی
کوک: نه ... فق جان جدت برو حاضر شووو
ا.ت: باش ....من رفتم
ا.ت رف ... تهیونگ اومد پیش کوک
تهیونگ: کوک خدا نجاتت بده
کوک: هعب این تازه اولشه ... قراره توهم بدبخت کنه
تهیونگ: بیچاره شوهرش( تهیونگ جان خبر نداری ک خودت قراره شوهرش باشی..)
کوک: اینقدر هم بد نیست.... فق ی کوچولو سگ اخلاقه...
تهیونگ: مطمئنی .... آخ بش نمیخوره سگ اخلاق باشه
کوک: بیا فق تو خونشو ببین
ا.ت اومد
ا.ت: ...............
-------------------------------------------------------------------------------
ببخشید دیر شد...سعی میکنم زودتر بزارم...بایییی
۱۱۷.۱k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.