آغوش سایه

آغوش سایه
پارت هشتم🖤❤️💙
اسکورج:من اسکورجم،تو چی خوشگله...😏
سونیک:اممم...من سونیک هستم
اسکورج:جوننن..اسم قشنگیه
از زبان سونیک
خیلی خجالت کشیدم رفتم کنار شدو نشستم
مفلیس:کوچولو خوبی
سونیک:ممنون شما چی
مفلیس:خدا را شکر خوبیم
اسکورج:وقتی شما را می بینیم نباید خوب باشیم
سونیک:م...مرس....مرسی
شدو:اسکورج
اسکورج:اوه باشه
مفلیس:بیا شدو
شدو:این چیه
مفلیس:لایه این پارچه یک چیزی هست
شدو:چی چیه
مفلیس:بازش کن
شدو:پوللللللل😑
مفلیس:گشنه نمونی
شدو:بگیرش نمی‌خوام
سونیک:به من بدید
مفلیس:بیا عموجون
سونیک:مرسیییییی
اسکورج:بیا سونیک با من
سونیک:باشه
از زبان شدو
دیدم سونیک با اسکورج رفتند حیاط کاریشون نداشتم
مفلیس:خودت نمی خوای
شدو:چی
مفلیس:پول😏
شدو:گدا نیستم
مفلیس:میدونم
شدو:پس پولتو به رخ ما نکش
مفلیس:بازم می کشم
شدو:هعی😒
از زبان سونیک
سونیک:کاریم داشتی
اسکورج:بله کوچولو تو خیلی نازی
سونیک:مرسی
اسکورج:می‌دونی من عاشقتم
سونیک:چی
اسکورج:همون که شنیدی
سونیک:ولی.....
دیدم اسکورج سمتم اومد و بوسم کرد و محکم بغلم کرد
سونیک:ولم کن
اسکورج:تو منو دوست نداری
سونیک:نه
اسکورج:خودت خواستی.....
مفلیس:اسکورج بیا بریم
اسکورج:آه....ولی بدون هنوز تموم نشده
مفلیس:بازم اخطار می دم گشنه نمونی
شدو:برووووووووووووو
مفلیس:اوکی بای
سونیک:شدو
شدو:سونیک خوبی
سونیک: آره خوبم
صدای در اومد.....