باورم نمیشد بیگ هیت منو به عنوان میکاپ آرتیست قبول کرده ب
_باورم نمیشد بیگ هیت منو به عنوان میکاپ آرتیست قبول کرده بود گروهی که میخواستم میکاپ کنم بی تی اس بود رفتم و راجب اعضای این گروه کلی اطلاعات جمع آوری کردم ساعت 5 عصر باید میرفتم به کمپانی ساعت ۱٢ رفتم خوابیدم تا ساعت 3ونیم مشغول کار هام بودم و بعد به خونه رفتم ساعت رو نگاه کردم 4 بود رفتم دوش گرفتم و لباس پوشیدم باعجله سوار لامبورگینی شدم و راه افتادم ساعت 4و چهل هشت اونجا بودم ماشین رو پارک کردم رفتم داخل وقتی رسیدم دفتر مدیر ساعت 5 بود در زدم و وارد شودم.
مدیر:بفرمایید... سلام خانم ا.ت بفرمایید بنشیند.... چی میل دارید.
-سلام ممنونم بفرمایید فرقی نداره
مدیر : گوشی رو برداشتم و دو تا نسکافه سفارش دادم
خب گروهی که باید میکاپ کنید بی تی اس هست خانم لیندا به شما کمک میکنند و همینطور جای اقامت و وسایل شما را فراهم میکنند اگر کاری داشتید باید به این خانم بگید راستی فردا مراسم هست و شما باید پسرهارا میکاپ کنید خانم لیندا(با صدای بلند)
لیندا: بله رئیس
مدیر: لطفا ا.ت رو راهنمایی کنید
_ممنونم سلام اسم من ا.ت هست میتونیم بریم خدانگهدار
لیندا :بله بفرمایید خانم
مدیر :خدانگهدار
.~~~~^^^^^~~~~~~^^^~~~~~~^^^^^~~~~^^^
. ویو جیهوپ.
+رفته بودم تمرین وقتی آمدم لیندا با خانمی آمد داخل اون خانم رو معرفی کرد فردا باید میرفتیم مراسم تمرین کرده بودیم ولی چون میکاپ آرتیست مون بدون هیچ چیزی رفته بود مجبور بودیم با شخص جدیدی سر کنیم اون خانم اسمش ا.ت بود اسم قشنگی بود صورت قشنگی داشت اما از ما خجالت کشیده بودو سرش پایین بود ما خودمون رو بهش معرفی کردیم
_بعد از آشنایی رفتم بیرون به خونه فردا باید خیلی کار می کردم پس رفتم خوابیدم
+بعد از معرفی کمی تمرین کردم همه خوابیده بودند و رفتم خوابیدم تا فردا سرحال باشم
*فردا*
مدیر:بفرمایید... سلام خانم ا.ت بفرمایید بنشیند.... چی میل دارید.
-سلام ممنونم بفرمایید فرقی نداره
مدیر : گوشی رو برداشتم و دو تا نسکافه سفارش دادم
خب گروهی که باید میکاپ کنید بی تی اس هست خانم لیندا به شما کمک میکنند و همینطور جای اقامت و وسایل شما را فراهم میکنند اگر کاری داشتید باید به این خانم بگید راستی فردا مراسم هست و شما باید پسرهارا میکاپ کنید خانم لیندا(با صدای بلند)
لیندا: بله رئیس
مدیر: لطفا ا.ت رو راهنمایی کنید
_ممنونم سلام اسم من ا.ت هست میتونیم بریم خدانگهدار
لیندا :بله بفرمایید خانم
مدیر :خدانگهدار
.~~~~^^^^^~~~~~~^^^~~~~~~^^^^^~~~~^^^
. ویو جیهوپ.
+رفته بودم تمرین وقتی آمدم لیندا با خانمی آمد داخل اون خانم رو معرفی کرد فردا باید میرفتیم مراسم تمرین کرده بودیم ولی چون میکاپ آرتیست مون بدون هیچ چیزی رفته بود مجبور بودیم با شخص جدیدی سر کنیم اون خانم اسمش ا.ت بود اسم قشنگی بود صورت قشنگی داشت اما از ما خجالت کشیده بودو سرش پایین بود ما خودمون رو بهش معرفی کردیم
_بعد از آشنایی رفتم بیرون به خونه فردا باید خیلی کار می کردم پس رفتم خوابیدم
+بعد از معرفی کمی تمرین کردم همه خوابیده بودند و رفتم خوابیدم تا فردا سرحال باشم
*فردا*
۲۵.۷k
۰۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.