زندگی احساسی من
#زندگی_احساسی_من
#part_6
دامیان : بکی من طرف دره رو میگردم تو هم جنگل
بکی :باشه
در اون بین انیا
انیا : هق هق...هه..هق چرا باهام اینجوری کرد چرا هق..هه..هق
دامیان :[ انیا اون جاست کنار دره نشسته و گریه میکنه معذرت میخوام ]
دامیان میره پیش انیا میشینه و میگه
دامیان : معذرت میخوام که اونجوری سرت داد زدم
انیا : یعنی با انیا دوستی و دوستم داری
دامیان :برو بابا من دوست ندارم و دوستت هم نیستم فقط مثل بقیه هستی برام
انیا :اها [ یعنی اینقدر بی ارزشم ]
انیا روشو میکنه اونور و میگه که بریم دامیان هم قبول میکنه که وقتی انیا بلند شد به خاطر زخمی که رو پاش بود میفته و نزدیک بود از دره پرت شه پایین که دامیان اونو میگیره
انیا : پسر دوم تروخدا دستم رو ول نکن التماست میکنم این ارتفاعش خیلی ب..بلنده ..می..میت..میترسم
دامیان :اروم باش نترس ببین گرفتمت خوب باشه
دامیان با یک حرکت انیا رو میندازه داخل بغل خودش
انیا :هق ...هه...ترسیدم نکنه بمیرم ....هق هق....هه..هق..ممنونم پسردوم تو خیلی خوبی
دامیان که از خجالت سرخ شده بود گفت : اروم باش باشه انیا هی
و بله دامیان دید انیا خوابش برده و یهو صدای رعد و برق به گوش دامیان خورد و انیا رو پرنسسی بغل کرد و به سمت چادر حرکت کرد
اینم پارت جدید امیدوارم لَذَت برده باشید گوگولیا
#انیا #دامیان #بکی #امیل #ایون #یور #لوید #جاسوس_خانواده #spy_family
#part_6
دامیان : بکی من طرف دره رو میگردم تو هم جنگل
بکی :باشه
در اون بین انیا
انیا : هق هق...هه..هق چرا باهام اینجوری کرد چرا هق..هه..هق
دامیان :[ انیا اون جاست کنار دره نشسته و گریه میکنه معذرت میخوام ]
دامیان میره پیش انیا میشینه و میگه
دامیان : معذرت میخوام که اونجوری سرت داد زدم
انیا : یعنی با انیا دوستی و دوستم داری
دامیان :برو بابا من دوست ندارم و دوستت هم نیستم فقط مثل بقیه هستی برام
انیا :اها [ یعنی اینقدر بی ارزشم ]
انیا روشو میکنه اونور و میگه که بریم دامیان هم قبول میکنه که وقتی انیا بلند شد به خاطر زخمی که رو پاش بود میفته و نزدیک بود از دره پرت شه پایین که دامیان اونو میگیره
انیا : پسر دوم تروخدا دستم رو ول نکن التماست میکنم این ارتفاعش خیلی ب..بلنده ..می..میت..میترسم
دامیان :اروم باش نترس ببین گرفتمت خوب باشه
دامیان با یک حرکت انیا رو میندازه داخل بغل خودش
انیا :هق ...هه...ترسیدم نکنه بمیرم ....هق هق....هه..هق..ممنونم پسردوم تو خیلی خوبی
دامیان که از خجالت سرخ شده بود گفت : اروم باش باشه انیا هی
و بله دامیان دید انیا خوابش برده و یهو صدای رعد و برق به گوش دامیان خورد و انیا رو پرنسسی بغل کرد و به سمت چادر حرکت کرد
اینم پارت جدید امیدوارم لَذَت برده باشید گوگولیا
#انیا #دامیان #بکی #امیل #ایون #یور #لوید #جاسوس_خانواده #spy_family
۷.۲k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.