پارت ۱
پارت ۱
ا.ت ویو
من پارک ا.ت هستم ۱۸سالمه و تازگیا به یه مدرسه جدید اومد روز اول یه پسره رو دیدم خیلی خوشتیپ بود ولی نمیدونم اسمش چیه امید وارم که هم کلاسی باشیم
تهیونگ ویو
من کیم تهیونگ هستم ۱۹ سالمه من یه دختره رو تو یه مدرسه دیدم خیلی کیوت بود خیلی دوست دارم باهاش آشنا شم ولی نمیدونم این دوست داشتنم یه طرفس یه نه
تهیونگ با این -
ا.ت با این +
+صبح پا شدم بعد لباس خوابم رو عوض کردم بعد دست و صورتم رو شستم اومدم پایین اجوما برام صبحانه درست کرده بود
اجوما با این علامت*
*صبحت بخیر دخترم بشین صبحونه رو بخور بعد زود حاضر شو دیرت نشه
+صبح بخیر ممنون چه غذا های خوش مزه ای
ا.ت ویو
صبحونم رو خوردم رفتم بالا مو هامو شونه کردم لباسم رو پوشیدم رفتم
تهیونگ ویو
با افتاب روی چشمم از خواب پاشدم لباسای فرمم رو پوشیدم رفتم تا صبحونه بخورم امروز اجوما نبود که برام صبحونه مجبور شدم خودم صبحونه درست کنم صبحونه رو که خوردم وسایلم رو جمع کردم و رفتم
ا.ت ویو
به مدرسه رسیدم خیلی کنجکاو بودم اون پسره رو ببینم تو همین فکرا بودم که یه دفعه یه پسره خورد بهم
+وایی ببخشید
-نه من معذرت میخوام که وسایلت رو ریختم
ا.ت ویو
وقتی بهش نگاه کردم دیدم همون پسره هست خیلی ذوق کردم واییی خدایا مرسیی(یاد اون آهنگ افتادم که میگفت خدایا مرسی😂)
تهیونگ ویو
به دختره نگاه کردم دیدم همون دختره هست که اون روز دیدم دلم میخواد بیشتر با هاش آشنا بشم اما خجالت میکشم
+ببخشید من دیگه باید برم کلاسم تا دیرم نشده(بچه خجالت کشید😂)
-...........
ا.ت ویو
رفتم داخل کلاس همه جا پر بود فقط میز آخر خالی بود رفتم اونجا نشستم بعد اینکه رفتم نشستم دیدم که..
خب دیگه فعلا منتظر پارت بعدی باشید 🙂❤
لایک یادت نره❤😘
ا.ت ویو
من پارک ا.ت هستم ۱۸سالمه و تازگیا به یه مدرسه جدید اومد روز اول یه پسره رو دیدم خیلی خوشتیپ بود ولی نمیدونم اسمش چیه امید وارم که هم کلاسی باشیم
تهیونگ ویو
من کیم تهیونگ هستم ۱۹ سالمه من یه دختره رو تو یه مدرسه دیدم خیلی کیوت بود خیلی دوست دارم باهاش آشنا شم ولی نمیدونم این دوست داشتنم یه طرفس یه نه
تهیونگ با این -
ا.ت با این +
+صبح پا شدم بعد لباس خوابم رو عوض کردم بعد دست و صورتم رو شستم اومدم پایین اجوما برام صبحانه درست کرده بود
اجوما با این علامت*
*صبحت بخیر دخترم بشین صبحونه رو بخور بعد زود حاضر شو دیرت نشه
+صبح بخیر ممنون چه غذا های خوش مزه ای
ا.ت ویو
صبحونم رو خوردم رفتم بالا مو هامو شونه کردم لباسم رو پوشیدم رفتم
تهیونگ ویو
با افتاب روی چشمم از خواب پاشدم لباسای فرمم رو پوشیدم رفتم تا صبحونه بخورم امروز اجوما نبود که برام صبحونه مجبور شدم خودم صبحونه درست کنم صبحونه رو که خوردم وسایلم رو جمع کردم و رفتم
ا.ت ویو
به مدرسه رسیدم خیلی کنجکاو بودم اون پسره رو ببینم تو همین فکرا بودم که یه دفعه یه پسره خورد بهم
+وایی ببخشید
-نه من معذرت میخوام که وسایلت رو ریختم
ا.ت ویو
وقتی بهش نگاه کردم دیدم همون پسره هست خیلی ذوق کردم واییی خدایا مرسیی(یاد اون آهنگ افتادم که میگفت خدایا مرسی😂)
تهیونگ ویو
به دختره نگاه کردم دیدم همون دختره هست که اون روز دیدم دلم میخواد بیشتر با هاش آشنا بشم اما خجالت میکشم
+ببخشید من دیگه باید برم کلاسم تا دیرم نشده(بچه خجالت کشید😂)
-...........
ا.ت ویو
رفتم داخل کلاس همه جا پر بود فقط میز آخر خالی بود رفتم اونجا نشستم بعد اینکه رفتم نشستم دیدم که..
خب دیگه فعلا منتظر پارت بعدی باشید 🙂❤
لایک یادت نره❤😘
۲۴.۱k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.