پارت ۲

پارت ۲

ا.ت ویو

دیدم که همون پسره اومد تو کلاس یه لحظه خیلی استرس گرفتم خدا آخه چرا من باید با این تو یه کلاس باشم(وا مگه تهیونگ چشه باید از خداتم باشه) بعد دیدم داره میاد سمت من دور و ورم رو نگاه کردم دیدم جا نیس پس برای همین اومد بغل من بشینه اومد کنارم نشسته

تهیونگ ویو

اومدم کلاس اون دختره بود خیلی خوش حال شدم دیدم جا نیست اومدم پیشش نشستم دلم میخواد بهش بگم که ازش خوشم میاد ولی الان نه میخواستم اسمشو بدونم بهش سلام کردم

-سلام،تو همون دختری نیستی که خوردی بهم
+س.. سلام آره
-از دیدنت خوشبختم و خوشحالم باهم هم کلاسی شدیم
+م.. منم خوشبختم
-اسم من تهیونگ اسم تو چیه؟
+اسمم ا.ت هست
-چه اسمه قشنگی
+ممنون 🙂

ا.ت ویو

وایی بالاخره اسمش رو فهمیدم اسمشم مثه خودش قشنگه
معلم اومد همه پاشدیم و احترام گذاشتیم و نشستیم معلم شروع کرد به درس دادن و منم زیر چشمی تهیونگ رو دید میزدم که یهو برگشت
-چیشده چرا منو دید میزنی مشکلی پیش اومده؟
+ن.. نه من داشتم به یجا دیگه نگاه میکردم

ا.ت ویو

یهو معلم منو صدا زد تا بیا و این مسئله رو حل کنم که یهو زنگ خورد معلم گفت که زنگ بعد حل کنم
تهیونگ پاشد اومد سمتم دستمو گرفت با خودش برد

+منو کجا میبری؟
-میبینی

ا.ت ویو

منو برد حیاط پشتی مدرسه معمولا اونجا کسی نمیاد

+چیکارم داری؟
-میخوام یه چیزی بهت بگم
+چی؟
-من... من دوست دارم از همون اول عاشق بودم اما نمیدونستم کی اینو بهت بگم

ا.ت ویو
من یه لحظه تعجب کردم اما از یه طرف خیلی خوشحال شدم که اونم عاشق خیلیی توی فکر بودم که تهیونگ هی صدام میزد

-ا.ت چیشده؟ ناراحت شدی
+چی نه نه اصلا اتفاقا من خیلی عاشقتم

ا.ت ویو
میخواستم حرفمو بزنم که..

تا پارت بعد بدرود😂

اها راستی برای ادامه پارت فالوم کن لایکم یادت نره 😁