شاعرم کردی بیابان دیدم و دریا نوشتم

شاعرم کردی... بیابان دیدم و دریا نوشتم
تلخ را شیرین سرودم، زشت را زیبا نوشتم

چشم وا کردم به روی زندگی کابوس دیدم
چشم بستم خط به خط کابوس را رویا نوشتم

از دل آزرده ام با هیچ کس چیزی نگفتم
بارها از بهره نابرده ام اما نوشتم

تا کسی از چشم هایم شکوه هایم را نخواند
اشک را در پرده پنهان، خنده را پیدا نوشتم
دیدگاه ها (۱۵)

نمی خواهم که از چیزی ،به جز تو باخبر باشم !تو می آیی و من می...

میان من و این بغضِ بی قرار جای تو خالی ...حیران نشسته ماه به...

چشمهایم را بستم و در ستاره باران یک شب عزیز برای یکایک آدمها...

دنبال کسی نگردببین چقدر آرام روی صندلی نشسته‌ام ودارم چای می...

Lucky victim of Halloween night جوهر خون و آخرین نفس دختر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط