Lucky victim of Halloween night

Lucky victim of Halloween night
جوهر خون و آخرین نفس دختر و جنازه ای وسط دریا چه منظره زیبایی برای قاتلی بود که در شب هالووین طعم ترس واقعی قربانی اش را زیر دندان هایش چشیده بود
با رفتن قاتل اژدهای مرگ به سراغ قربانی جدیدش امد و جنازه ی دختر رو در گلوله ای از جسم خودش کشید و به پایین برد به قلعه ای زیبا در اعماق اقیانوس و جایی برای روح های جادویی
آخرین چیزی که یادمه درد وحشتناکی در قلبم و دیدن فردی با ماسک گرگینه بود با شنیدن صدای قهقهه های بلند و صدای گرم و دلنشین و گرم یه زن که سعی داشت بچه ها رو ساکت کنه چشم هام رو بار کردم
نور های زرد و قرمز و کدو شیرین ها چشمام رو زدن هیچ دردی رو حس نمی‌کردم و این عجیب بود چطور سر از همچین جایی در آورده بودم
کمی که دقت کردم فهمیدم که روی یک تخت با روکشی شبیه به کدو تنبل خوابیدم سریع از جام بلند شدم که باعث شد بچه های شاد و خوشحال سریع به سمتم بیان
یکی از دختر بچه ها که صورتش زیر ماسکی چوبی پنهان شده بود گفت : وای خدا تو چقدر خوشگلی چقدر زنده به نظر میرسی
یکی از پسر بچه ها گفت : لطفا برام تعریف کن چجوری مردی
سریع گفتم :مرگ ؟ من مردم ؟ اینجا کجاست ؟
یه خانوم با لباس سیاه دنباله دار که اون رو شبیه به جادوگر ها میکرد با یه خانوم که لباس پرستاری پوشیده بود به سمتم اومد اون خانومی که لباس پرستاری پوشیده بود در گوش اونیکی چیزی گفت و رفت و اون یکی خانوم به سمتم اومد و گفت : بچه ها کار های دیگه ای هم به جای سوال پیچ کردن دانش اموز جدید هست
بچه ها سریع رفتن وایسا وایسا دانش آموز ؟؟؟
گفتم : اینجا کجاست ؟شما کی هستید ؟ اصلا مگه من نباید میمردم
گفت : دختر یکم امان بده بزار برات تعریف میکنم خیلی خب من پرفسور مک گوناگال هستم یکی از اساتید هاگوارتز مدرسه جادویی برای آموزش به روح های جادویی
با گیجی نگاه کردم و گفتم : دارم خواب میبینم یا واقعا اینجا زندگی بعد از مرگمه و به عنوان یه دانش آموز باید کارمای درس نخوندنم رو پس بدم
گفت : شاید بشه گفت زندگی بعد از مرگ ولی اون کارما رو که میگی نمیدونم البته که بیا بریم سرسرا تقریبا یک سالی میشه که یه روح جادویی نداشتیم باید گروهبندی بشی
با اینکه هنوزم توی شک بودم اما برای اینکه تو این مکان کوفتی گم نشم سریع دنبال پرفسور مک گوناگال رفتم
بعد از اینکه کلی راهروی پیچ در پیچ رو پشت سر گذاشتمو پرفسور مک گوناگال تقریبا همه چیز رو برام توضیح داد به سرسرا رسیدیم
سرسرا با ریسه ها و کلی دانش آموز با ماسک های مختلف و کدو تنبل ها تزئین شده بود و منظره واقعا چشم گیر بود
پرفسور مک گوناگال به صندلی ای در وسط سرسرا اشاره کرد و گفت که روش بشینم با نشستنم روی صندلی همه ساکت شدم و به من خیره شدن
پرفسور کلاهی آورد و روی سرم گذاشت و گفت : خیلی خب اینم از دانش اموز جدیدمون
کلاه شروع به حرف زدن کرد نزدیک بود جیغی بزنم که تقریبا به سختی جیغم رو قورت دادم کلاه با صدای بلند گفت اسلایترین که بچه ها با صدای بلند جیغ زدن و شروع به دست زدن کردن
به سمت میزی که طبق گفته پرفسور مک گوناگال پرچم های سبز بالا سرش داشت رفتم و در سعی کردم در جایی به دور از بقیه بشینم
بعد از جشن بود در حالی که در سالن عمومی خوابگاه اسلایترینی ها توی خودم جمع شده بودم با صدایی آشنا و قدیمی به خودم اومدم
با بالا آوردن سرم چهره ی آشنا و چشمای ستاره ای رو دیدم که چندین سال بود به امید دیدن دوباره اشون آرزوی مرگ میکردم اشک توی چشمام جمع شد
باورم نمیشد خودش بود میخواستم حرفی بزنم ولی هیچ حرفی نداشتم و تنها چیزی که میدونستم نیازم به آغوشی بود که چندین سال پیش از دستش داده بودم
تئو به آرومی و لبخند گفت : هیچ وقت نمی‌خواستم اینجا باشی تو باید میموندی و زندگی میکردی به جای هردومون
با بغض لب زدم : دلم برات تنگ شده چطوری تونستی اونشکلی تنهام بزاری چرا منو تو اون دنیای لعنتی تنها گذاشتی
تئو آروم به سمتم اومد و کنارم روی کاناپه نشست و گفت : کاشکی می‌تونستم پیشت بمونم دختر کوچولوم منم دلم برات تنگ شده بود عزیزم
بغضم شکسته بود و با گریه گفتم : فقط بگو قرار نیست توی این یکی دنیا بازم تنهام بزاری بگو که میخوای بمونی بگو که حداقل بعد از مرگم قرارع پیشت باشم
دستم رو گرفت دستاش مثل قبل گرم بودن و این یه رویا بود بعد از کابوس گرفتن دستای سردش قبل از ریختن خاک روی صورتش
گفت : خوشگلم قرار نبود بعد از من گریه کنی تو حتی الان که پیشتم داری گریه می‌کنی
ادامه توی کامنت ها چون جا نمیشه
ببخشید که بد شد شارژ گوشیم در حال تموم شدنه مجبور شدم سریع تمومش کنم
اون یکی تکپارتی رو هم اگه گوشیم جواب بده می‌زارم
دیدگاه ها (۷)

تکپارتی درخواستی مت زده تو دهن ا/ت(هنوز دوستن ) اونم یدونه...

تکپارتی درخواستی وقتی که به دوستمون حسودی می کنه هنوز وارد ...

Happy Halloween 🎃👻 I hope you enjoy this dayas a ghost from ...

the girl of sun 🌞 with boy of moon 🌝 روزی روزگاری فقط یک ستا...

فیک عشق های وحشی پارت «۲»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط