اگه جنبه ندارین نخونین
اگه جنبه ندارین نخونین 🚫
گزارش ندیدن چون داستان از اینجا شروع میشه 😃
نیمه اسمات🔞
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون
^My little demon ^
☆شیطان کوچولوی من ☆
پارت :۸
جونگ کوک داشت نگاه ها شو می دزدید که متوجه نشم
به جونگ کوک زل زدم و پاشدم رفتم طرفش
جونگ کوک چرا من عاشقتم
×(ا.ت همین که این حرف روزد زود گفتم : خیلی دوست دارم و از مبل بلند شدم و دستم رو بردم دور کمر باریکش و جسته ی کوچک و ظریفش رو به خودم چسبوندم و اروم لبم رو روی لباش گذاشتم .....)
اون لبا ارزوی یک سالم بود از وقتی که با جنی صمیمی صمیمی شدم از جونگ کوک خوشم اومد
دستش رو روی کمرم نوازش می کرد و به خودش می چسبوند من رو به دیوار تکیه داد گونه و پیشونی و فکم رو بوسید دیگه نفساهمون داشت کم می اومد همین جوری ادامه دادیم تا به در رسیدیم (والا من اینجا بر عکس نوشتم معمولا می رن رو تخت حالا اینها دارن می رن بیرون 🤨)
از هم جدا شدیم
×ممنون
من ازت ممنونم که تشنگی یک سالم رو برطرف کردی
×چی ... چی گفتی
اره جونگ کوک من یک ساله که عاشقتم... خیلی دوست دارم
× من از تو بیشتر (وای دیگه داره حالم به هم می خوره )
دوبار لباش رو اسیرم کرد
دستم رو روی سینه هاس گذاشتم و عضله هاش رو حس می کردم دیگه نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
پیشونی هامون رو به هم چسبوندیم
کوک عاشقتم باور کن
×باورت دارم
از در رفتیم بیرون برام باعث تعجب بود که چرا این هیچیش نشد با اینکه کلی انرژی گرفتم
جونگ کوک
×جان جونگ کوک
شبت بخیر
اومد جلو یک مک محکم گرفت و گفت
× بدون که از همون اول عاشقت بودم شبت بخیر چاگیا
ویوی جونگ کوک
باورم نمی شد اون یک سال بود که عاشقم هست تا الان اما منم دسته کمی ندارم (یک دقیقه صبر کنین می خوام تغییر سن بدم ا.ت : ۲۸. تهیونگ و کوک : ۳۴. جنی : ۲۹)
از همون موقعی که دبیو کرد چشمم رو گرفت
اما یکم حالم بد شد اشکالی نداره
گزارش ندیدن چون داستان از اینجا شروع میشه 😃
نیمه اسمات🔞
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی_ایران_و_ویسگون
^My little demon ^
☆شیطان کوچولوی من ☆
پارت :۸
جونگ کوک داشت نگاه ها شو می دزدید که متوجه نشم
به جونگ کوک زل زدم و پاشدم رفتم طرفش
جونگ کوک چرا من عاشقتم
×(ا.ت همین که این حرف روزد زود گفتم : خیلی دوست دارم و از مبل بلند شدم و دستم رو بردم دور کمر باریکش و جسته ی کوچک و ظریفش رو به خودم چسبوندم و اروم لبم رو روی لباش گذاشتم .....)
اون لبا ارزوی یک سالم بود از وقتی که با جنی صمیمی صمیمی شدم از جونگ کوک خوشم اومد
دستش رو روی کمرم نوازش می کرد و به خودش می چسبوند من رو به دیوار تکیه داد گونه و پیشونی و فکم رو بوسید دیگه نفساهمون داشت کم می اومد همین جوری ادامه دادیم تا به در رسیدیم (والا من اینجا بر عکس نوشتم معمولا می رن رو تخت حالا اینها دارن می رن بیرون 🤨)
از هم جدا شدیم
×ممنون
من ازت ممنونم که تشنگی یک سالم رو برطرف کردی
×چی ... چی گفتی
اره جونگ کوک من یک ساله که عاشقتم... خیلی دوست دارم
× من از تو بیشتر (وای دیگه داره حالم به هم می خوره )
دوبار لباش رو اسیرم کرد
دستم رو روی سینه هاس گذاشتم و عضله هاش رو حس می کردم دیگه نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
پیشونی هامون رو به هم چسبوندیم
کوک عاشقتم باور کن
×باورت دارم
از در رفتیم بیرون برام باعث تعجب بود که چرا این هیچیش نشد با اینکه کلی انرژی گرفتم
جونگ کوک
×جان جونگ کوک
شبت بخیر
اومد جلو یک مک محکم گرفت و گفت
× بدون که از همون اول عاشقت بودم شبت بخیر چاگیا
ویوی جونگ کوک
باورم نمی شد اون یک سال بود که عاشقم هست تا الان اما منم دسته کمی ندارم (یک دقیقه صبر کنین می خوام تغییر سن بدم ا.ت : ۲۸. تهیونگ و کوک : ۳۴. جنی : ۲۹)
از همون موقعی که دبیو کرد چشمم رو گرفت
اما یکم حالم بد شد اشکالی نداره
- ۵.۳k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط