گفت ببین آماده ای که سوپر من قصه ات باشیسایه ات رو تماشا

گفت ببین آماده ای که سوپر من قصه ات باشی!سایه ات رو تماشا کن؛لبه های شنلت پیداست،تو دل باد ایستاده بودیم،سه تا دوست،و اون پشت یکی می خواند...
it's never too late...
دیدگاه ها (۱)

کنار روزهای هفته خوابیده ایم؛و هرجمعه غروبی خسته را در استکا...

صبح شد بانو؛صبح شد،نگاهت را به آفتاب گره بزن...صبح شنبه تون ...

آدینه بخیر...☺

توو این هوای خووب و رویایی باید غذایی دلچسب و لذیذ توو فضایی...

فصل دوم رمان برادر های ناتنی من پارت اول: بعد از اون شب ات ح...

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

### فصل دوم | پارت آخر: برای همیشه هشت نفر می مانند نویسنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط