shahidseyedmahdi

دیدگاه ها (۰)

خاله دوباره ویار کرده بود. هوس کاهو سکنجبین داشت. وقتی مرتضی...

کنار حوض مستطیل شکل‌مان نشسته بودم و رخت می‌شستم و می‌خواندم...

🌺باید حرف هایم را می زدم. گفتم:«من نگرانم. تو تجربه جبهه را ...

امّ‌علی تعریف می‌کرد: «قبل از آمدن رزمنده‌های ایرانی و افغان...

بون شرح.....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط