امعلی تعریف میکرد قبل از آمدن رزمندههای ایرانی و اف

امّ‌علی تعریف می‌کرد: «قبل از آمدن رزمنده‌های ایرانی و افغانستانی و لبنانی، هر روز صبح با خوف و دل‌پریشانی بیدار می‌شدیم. عن‌قریب بود که فغان از خانه‌ای یا کوچه‌ای بلند شود و سر بریدهٔ کسی را جلوی خانواده‌اش یا روی جدول کنار کوچه‌ها ببینیم. تفنگ و گلوله هم که بود.

بس که حرامی‌ها زیاد بودند، پایمان به حرم نمی‌رسید. پیر و جوان و زن و مرد هم برایشان فرقی نداشت. اما از وقتی فاطمیون آمدند و ابوحامد کار را به دست گرفت، الحمدلله امن شده. هفته‌ای نیست که برای سلامتی رزمندگان و مجاهدین نذر و نیاز نکنیم».

#خاتون_و_قوماندان
#بریده_کتاب
دیدگاه ها (۰)

🌺باید حرف هایم را می زدم. گفتم:«من نگرانم. تو تجربه جبهه را ...

بچه ها دارند به جوانی می رسند. نه فقط بچه های من" بچه های شه...

کتاب‌های سیرهٔ شهدا و خاطرات همسران شهدا را از کتابخانه امان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط