در زلالی چشم های تو

در زلالی چشم های تو
نمی دانم چه می‌گذرد
اما هر آنچه هست
بی شباهت به عشق نیست
خوش به حال معشوق تو
که اگر بخواهد و بفهمد
می‌تواند روزی چند بار
خستگی خود را در
چشمه‌ی آرامش چشمهایت بشوید
اصلاً باید معنای زندگی را
از کتاب های لغت خط بزنند
و آن گاه نویسند :
رجوع شود به چشم های تو
که فقط آنجا نوشته شده است
معنای راستین زندگی
دیدگاه ها (۲)

تو را با پنج حسم میخواهمتبو میکنم موهایت رالمس میکنم دست های...

آدمها را مریضی و تصادف از پا در نمی آورد،بی مهری آدمها را از...

باید یک نفر باشد‏بدون غرور دوستت بدارد‏آنقدر صمیمی که هیچ وق...

هروقت خواستی «پارچه‌ای» بخری؛ آنرا در دست «مچاله کن» و بعد ر...

« غرق شدن »جمله ی عجیبی است .انگار وصف حالم را میگوید .آنقدر...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط