دوستی داشتم که چای را آن قدر کم رنگ مینوشید که به سختی

دوستی داشتم که چای را آن قدر کم رنگ می‌‌نوشید که به سختی می‌‌توانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!
چربی‌ و نمک هم اصلا نمی‌‌خورد! ورزش می‌‌کرد و وقتی از ا‌و علت این کار‌هایش را می‌‌پرسیدیم،
می‌‌گفت که این‌ها برای سلامتی‌ بد است و سکته می‌‌آورد. ا‌و در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت!

دوست دیگری داشتم که همیشه از بد شانسی می‌‌نالید و می‌‌گفت که من خیلی بد شانسم، به دریا می‌‌رسم خشک می‌‌شود. و به راستی‌ همین گونه بود!

چندی پیش یک زندانی در امریکا از زندان گریخت. به ایستگاه راه آهن می رود و سوار یک واگن باری می شود. در واگن به صورت خودکار بسته می شود و قطار به راه می افتد.
او متوجه می شود که سوار فریزر قطار شده است. روی تکه کاغذی می نویسد که این مجازات رفتار های بد من است, که باید منجمد شوم. وقتی قطار به ایستگاه می رسد, مامورین با جسد او روبرو می شوند.
در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.

حقیقت این است که منتظر هرچه باشیم،
همان برایمان پیش می‌‌آید. منتظر شادی باشیم،
شادی پیش می‌‌آید.
منتظر غم باشیم،
غم پیش می‌‌آید.

پس چرا منتظر شادی نباشی
دیدگاه ها (۲۶)

آلبر کامو :خدا به انسان می گوید : من خانه هستم .. ، در بزن ....

وقتی کلامی را جاری کردی ارتعاشی میسازی و ارتعاش تو موجی می س...

راز شمعتا حالا دقت کردید،که توی مراسم عرفانی و روحانی وجاهای...

دعا قدرتی شگرف دارد..هنگامی که برای انسانها آرزوی سعادت میکن...

داستان✨

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط