بیا با منبخوان از قصه این عشق روحانی

...
بیا با من‌بخوان از قصه‌ این عشق روحانی
از این گـلواژه‌ هـای مـست این ایام بارانی
پناهم‌باش دراین لحظه‌های بی‌سر وسامان
توکه‌ درعشق هم‌صادق‌نبودی‌ای‌که حیرانی
قدم‌‌بگذار بر شعری‌ که‌ برشورش‌ رها کردی
غزل‌هایی‌که‌بازخم‌جفایت سوخت می‌دانی
ردیف‌وقافیه‌ گم‌شد میان‌ اشک واحساسم
شکستی‌شیشه‌‌عمرم توکه خودعین ایمانی
تورا من‌‌چشم در راهم من‌ افتاده را دریاب
در این آئـینه‌ بشکسته از این نـقش پایانی
ببار بر‌این‌‌ کویرخشک‌ زخمی‌ ازجفا خورده
ببار بر چشم گـریانم که گـم گردد پریشانی
میان‌بغض‌درگیرم‌‌ به‌آن‌دردی‌که می‌خواهی
اسیر چـشم مست تـو شـدم امـروز قربانی
تو با چشمان‌مستانه مرا در خود رها کردی
در این اوضاع پر غوغا مـیان بغض پنهانی
دراین‌ راهی‌که می‌دانی ندا دراوج‌ حیرانی
هـنوزم منتظر افتاده است در کنج ویرانی #سروده_های_عاشقانه
🆔 @RomanticPoem
دیدگاه ها (۴)

...دلم‌ لبریز عشـق‌ تو چنان‌ رودی‌ به دریایت هـوای عاشقی دار...

...دل بـی‌قرار تـوست قـدم بـه خـانـه‌ام بگذارچشم در انتظار ت...

...من همان کوه یخم در تب تو آب شدمبـستر رود تنــت بــودم و ت...

...از سازش این موج که بشکسته دلی راتـا سـاحل آرامـش من راه ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط