من همان کوه یخم در تب تو آب شدم

...
من همان کوه یخم در تب تو آب شدم
بـستر رود تنــت بــودم و تـالاب شـدم

لب من اوج سکوت و دل تو مهر بر آن
من‌همانم که‌به‌شوق توچو مهتاب شدم

هـر زمان گوش سپردم به دم گرم شما
در شبم شعر درخشید من اعراب شدم

مـدتی بود که در هجر دلم سوخته بود
تا نگاهت به‌من افتاد چه بی تاب شدم

قصه‌‌ی شام تو شد شرح دل خسته من
غـرق سـاز دل تو بودم و مضراب شدم

بعد یک عمر که دور از تو غریبی کردم
امشبی‌مست زمی باتو چه‌سیراب‌شدم

چه‌شبی بود به‌وصل تو ندا غرق هوس
در نگاه‌تو که دریاست چو گرداب شدم #سروده_های_عاشقانه
🆔 @RomanticPoem
دیدگاه ها (۲)

...بیا با من‌بخوان از قصه‌ این عشق روحانیاز این گـلواژه‌ هـا...

...دلم‌ لبریز عشـق‌ تو چنان‌ رودی‌ به دریایت هـوای عاشقی دار...

...از سازش این موج که بشکسته دلی راتـا سـاحل آرامـش من راه ک...

...بــهار باشــد و آیینه و سبـزه در کناریار باشد‌ و صبح زیبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط