به نگاه آشنایت بخدا نیاز دارم

‌‌به نگاه آشنایت ، بخدا نیاز دارم
چه کنم که امشب از تو تب عشق و ناز دارم
فوران اشتیاق و من و لکنت صبوری
بخدا که بر نگاهت تب حرص و آز دارم

من و پرده های تار و تو و سوز زخمه هایم
سخنی که با تو امشب به زبان ساز دارم

تو مسیر قبله هستی که صفای کعبه داری
صنما بسوی کویت ، همه شب ، نماز دارم
نه قلم تواند از من ، اثری بجا گذارد
غزلی نگفته ام من ، که سر دراز دارم 🙏 😔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔
دیدگاه ها (۱)

شانه ات را دیر آوردی سرم را باد بردخشت خشت و آجر آجر، پیکرم ...

پرسیدم از گل سرخ ..در سینه ات چه داری..؟برگونه های سرخت ..دا...

🍂 دوست دارم...و هنوز خاطره ی موهایت...از لای انگشتانم رد می ...

آنقَدَر بی تو... مست وخرابم که نگو... آنقَدَر دوری تو... داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط