چند روز بعد

چند روز بعد

ویو کوک

ات نابود شده و افسرده هیچ ردی از شاهدخت نیست زنگ زدم به جیمین
+سلام
_سلام کوک شاهدخت و پیدا کردی؟
+نه (بغض)
_ناراحت نباش پیداش میکنیم
+ات حالش خوب نیست
_خوب میشه
_
اگنس: چرا اینارو تمیز نکردی (عربده)
جسیکا: به من سه؟
اگنس بابا
مرد بله قشنگم
اگنس بزنش
مرد شروع می‌کنه به زدن جسیکا

۷ سال بعد

ویو جسیکا
حالم اصلا خوب نیست فقط باید کار کنم بهم از مونده غذای خودشون میدن نمی‌دونم چجوری فرار. کنم قفل در باز شد اگنس بود ولی نه پاشدم و تعظیم کردم
جسی: خانم کاری داشتین
اگنس: بند و بساطط و ببند دختره خدمتکار میخوایم بفروشیمت
جسی: ولی..
اگنس :همین که گفتم
جسی: چ..چشم (بغض)

رفت و در و قفل کرد

چند ساعت بعد

ویو جسی

یه نفر اومد و در و باز کرد و منو برد پایین
دیدگاه ها (۱)

ویو جسیکایه نفر اومد و در و باز و منو برد پایین و پرتم کرد ر...

ویو جسیکارسیدیم که پیاده شد و دنبالش رفتم و منو برد تو یه ات...

مرد بدو بریم کلی کار داری جسیکا تولوخدا عمو بزال خدافظی کنمم...

فردا ویو کوکسر قرار بودم اگنس و آماندا تو دستام و پدرش اومد ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط