part5

رفتمو لباسامو عوض کردم
اومدم توی هال نشستمو به گوشیم نگاه کردم که یونگی یهویی اومدو دستمو گرفتد دنبال خودش کشید
منو به سمت اتاق موسیقیش میبرد
آرزو داشتم برم توی اتاقش وقتی درو باز کرد واقعا داشتم ذوق مرگ میشدم
پیانو،گیتار دستگاه حرفه ای ضبط صدا...
یونگی:میخای امتحانشون کنی؟
ا/ت:میخام ولی بلد نیستم،نکنه خراب بشن
یونگی:یادت میدم چاگیا
رفتو روی صندلی پیانوش نشستو منو گذاشت وسط پاهاش بعد دستامو تو دستاش گرفتو باهم پیانو زدیم
کمی که گذشتو من یکم یاد گرفتمو اهنگمون تموم شد
گیتارشو توی دستاش گرفت
یونگی:من میزنم، تو بخون
ا/ت:باشه
باهم دیگه یه اهنگ خوندیمو وقتی تموم شد شوگا خیره بهم گفت:صدات...جادوییه؟ مطمئنم که هست عاشقش شدم، خیلی خوب میخونیا
ا/ت:جدن؟ممنونم
به ساعت نگاه کردم
ا/ت:هوووو اصلا متوجه گذشتن زمان نشدیما دیگه وقت شامه
یونگی: نودل و کیمچی درست کن میریم یه جایی که تا حالا نرفتی میخوریم ولی زود باش
زود درست کردمو توی فکر این بودم که کجا نرفتم تا حالا
غذا رو که درست کردم یونگی دستمو گرفتو منو دنبال خودش برد باورم نمیشه ولی...



فعلا کااااات😁



اگه دوس داشتین حمایت کنین تا ادامشو بزارم
چون اگه حمایت نشه دیگه فعالیتی نمیکنم🙃