𝓟𝓪𝓻𝓽 79 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 79 🥺🤍🖇️
ا/ت : من لجباز نیستم
جانگکوک : لجبازی
ا/ت : نیستم
جانگکوک : میگم هستی
ا/ت : منم میگم نیستم
بهش خندیدم
جانگکوک : باشه قبوله
لبخند زد و دوباره سرشو گزاشت رو سینم موهاشو نوازش کردم
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : بله
جانگکوک : اون شب.. برات چه اتفاقی افتاد؟
من هنوز نمیدونستم که چه اتفاقی براش افتاده
ا/ت : خب خودت میدونی که بخاطر چی.. منو برده بود به اون خونه.. اونشب دست و پامو به دیوار بسته بود یعنی نمیتونستم تکون بخورم بهم گفت آخرین حرفمو بزنم و... کیلیدو انداخت جلوی پاش و گفت که اگه بتونم اونو بردارم میتونم خودمو نجات بدم اینو که گفت اتاقو آتیش زد قبل از اونشب... خیلی کتکم زده بودن حالم اصلا خوب نبود برای همین امیدی نداشتم که بتونم به اون کیلید برسم ولی... سعیمو کردم تونستم کیلیدو بردارم و زنجیر دور دست و پاهامو باز کنم خواستم برم بیرون ولی خب همه جا آتیش گرفته بود چاره ای نداشتم برای همین.....
دیگه چیزی نگفت
جانگکوک : برای همین چی؟
ا/ت : رفتم تو بالکن ... و مجبور شدم خودمو... از اونجا پرت کنم پایین
باورم نمیشه همچین اتفاقایی براش افتاده اون خونه 2 طبقه داشت خونه ی ویلایی بزرگی بود 2 طبقه خیلی میشد
با حساس خیس شدن روی قفسه سینم فهمیدم داره گریه میکنه
جانگکوک : من... متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم
ا/ت : نه.. اشکال نداره
بلند شد و جلوم وایساد
ا/ت : دیگه بهتره بریم
منم بلند شدم
جانگکوک : زود نیست؟
به ساعت مچیش نگاه کرد
ا/ت : 12:53 دقیقس دیر شده
جانگکوک : دوباره کی همو ببینیم؟
ا/ت : خب...
جانگکوک : فردا بیا همینجا میخوام ببرمتون یجایی
ا/ت : کجا؟
جانگکوک : سوپرایزه
ا/ت : بگو کجا
جانگکوک : حرفشم نزن سوپرایزه
بهم خندید
ا/ت : باشه قبوله
جانگکوک : ایندفعه آیشه منو میکشه که چرا تورو نبردم
خندیدش
ا/ت : آخرش که میبینمش
جانگکوک : هوم
بغلم کرد ، منم بغلش کردم
ا/ت : دوست دارم
جانگکوک : منم دوست دارم
ازم جدا شد
ا/ت : خیلی دیر شده دوباره میبینمت
گونمو بوسید و دویید و رفت جوری که صدام بهش برسه داد زدم
جانگکوک : این قبول نیست( با داد )
وایساد و برگشت سمتم داشت میخندید دستشو به معنی خداحافظ تکون داد و رفت منم رفتم سمت خونه
.........
وقتی رسیدم درو با کیلید باز کردم و رفتم داخل آیشه اومد سمتم بهش لبخند زدم
جانگکوک : سلام
اونم بهم لبخند زد
آیشه : سلام خوش اومدی خوش گذشت؟
انگار یه چیزی شده بود یه جوری بود میخواست یه چیزی بگه
جانگکوک : آره خیلی خوب بود تو چطوری؟
آیشه : خوبم... جانگکوک
جانگکوک : جونم
آیشه : ا اون اومده
جانگکوک : کی؟
آیشه : اون دیگه
خواستم برم ببینم کیه اما خودش اومد این وقت شب این اینجا چی میگه؟
پلین : پس یه معشوقه جدید پیدا کردی الانم با همون بودی آره؟
جانگکوک : تو اینجا چیکار میکنی؟
پلین : این بود میگفتی ا/تو دوست دارم و اینا؟ 2 ماه بعدش رفتی با یکی دیگه
جانگکوک : انقدر چرت و پرت نگو باز اومدی اینجا اعصاب منو بهم بریزی؟
پلین : نه اومدم اینجا ... تا بهت بفهمونم که ا/ت انقدرا هم ارزش نداشته
جانگکوک : بسه دیگه تمومش کن
پلین : باشه عشقم تمومش میکنم ولی این یکی معشوقتو هم مثل ا/ت میکشم گفته باشم
جانگکوک : هر کاری خواستی بکن برو بیرون
رفت کیفشو برداشت و اومد جلوم وایساد
پلین : دوست دارم جانگکوک
اینو گفت و رفت درو محکم بستم سرمو بهش چسبوندم و به زمین خیره شدم پشتم به آیشه بود
چشمامو بستم و نفس عمیق کشیدم تا یکم آروم بشم دلم میخواد همینجا آتیشش بزنم
آیشه : خوبی؟
برگشتم سمتش
جانگکوک : آره فقط اعصابم خورد شد
آیشه : باشه آروم باش ولش کن اونم میخواست اعصابت خورد بشه
جانگکوک : عوضی
آیشه : بیا یکم بشین
دستمو گرفت و برد سمت کاناپه
ا/ت : من لجباز نیستم
جانگکوک : لجبازی
ا/ت : نیستم
جانگکوک : میگم هستی
ا/ت : منم میگم نیستم
بهش خندیدم
جانگکوک : باشه قبوله
لبخند زد و دوباره سرشو گزاشت رو سینم موهاشو نوازش کردم
جانگکوک : ا/ت
ا/ت : بله
جانگکوک : اون شب.. برات چه اتفاقی افتاد؟
من هنوز نمیدونستم که چه اتفاقی براش افتاده
ا/ت : خب خودت میدونی که بخاطر چی.. منو برده بود به اون خونه.. اونشب دست و پامو به دیوار بسته بود یعنی نمیتونستم تکون بخورم بهم گفت آخرین حرفمو بزنم و... کیلیدو انداخت جلوی پاش و گفت که اگه بتونم اونو بردارم میتونم خودمو نجات بدم اینو که گفت اتاقو آتیش زد قبل از اونشب... خیلی کتکم زده بودن حالم اصلا خوب نبود برای همین امیدی نداشتم که بتونم به اون کیلید برسم ولی... سعیمو کردم تونستم کیلیدو بردارم و زنجیر دور دست و پاهامو باز کنم خواستم برم بیرون ولی خب همه جا آتیش گرفته بود چاره ای نداشتم برای همین.....
دیگه چیزی نگفت
جانگکوک : برای همین چی؟
ا/ت : رفتم تو بالکن ... و مجبور شدم خودمو... از اونجا پرت کنم پایین
باورم نمیشه همچین اتفاقایی براش افتاده اون خونه 2 طبقه داشت خونه ی ویلایی بزرگی بود 2 طبقه خیلی میشد
با حساس خیس شدن روی قفسه سینم فهمیدم داره گریه میکنه
جانگکوک : من... متاسفم نمیخواستم ناراحتت کنم
ا/ت : نه.. اشکال نداره
بلند شد و جلوم وایساد
ا/ت : دیگه بهتره بریم
منم بلند شدم
جانگکوک : زود نیست؟
به ساعت مچیش نگاه کرد
ا/ت : 12:53 دقیقس دیر شده
جانگکوک : دوباره کی همو ببینیم؟
ا/ت : خب...
جانگکوک : فردا بیا همینجا میخوام ببرمتون یجایی
ا/ت : کجا؟
جانگکوک : سوپرایزه
ا/ت : بگو کجا
جانگکوک : حرفشم نزن سوپرایزه
بهم خندید
ا/ت : باشه قبوله
جانگکوک : ایندفعه آیشه منو میکشه که چرا تورو نبردم
خندیدش
ا/ت : آخرش که میبینمش
جانگکوک : هوم
بغلم کرد ، منم بغلش کردم
ا/ت : دوست دارم
جانگکوک : منم دوست دارم
ازم جدا شد
ا/ت : خیلی دیر شده دوباره میبینمت
گونمو بوسید و دویید و رفت جوری که صدام بهش برسه داد زدم
جانگکوک : این قبول نیست( با داد )
وایساد و برگشت سمتم داشت میخندید دستشو به معنی خداحافظ تکون داد و رفت منم رفتم سمت خونه
.........
وقتی رسیدم درو با کیلید باز کردم و رفتم داخل آیشه اومد سمتم بهش لبخند زدم
جانگکوک : سلام
اونم بهم لبخند زد
آیشه : سلام خوش اومدی خوش گذشت؟
انگار یه چیزی شده بود یه جوری بود میخواست یه چیزی بگه
جانگکوک : آره خیلی خوب بود تو چطوری؟
آیشه : خوبم... جانگکوک
جانگکوک : جونم
آیشه : ا اون اومده
جانگکوک : کی؟
آیشه : اون دیگه
خواستم برم ببینم کیه اما خودش اومد این وقت شب این اینجا چی میگه؟
پلین : پس یه معشوقه جدید پیدا کردی الانم با همون بودی آره؟
جانگکوک : تو اینجا چیکار میکنی؟
پلین : این بود میگفتی ا/تو دوست دارم و اینا؟ 2 ماه بعدش رفتی با یکی دیگه
جانگکوک : انقدر چرت و پرت نگو باز اومدی اینجا اعصاب منو بهم بریزی؟
پلین : نه اومدم اینجا ... تا بهت بفهمونم که ا/ت انقدرا هم ارزش نداشته
جانگکوک : بسه دیگه تمومش کن
پلین : باشه عشقم تمومش میکنم ولی این یکی معشوقتو هم مثل ا/ت میکشم گفته باشم
جانگکوک : هر کاری خواستی بکن برو بیرون
رفت کیفشو برداشت و اومد جلوم وایساد
پلین : دوست دارم جانگکوک
اینو گفت و رفت درو محکم بستم سرمو بهش چسبوندم و به زمین خیره شدم پشتم به آیشه بود
چشمامو بستم و نفس عمیق کشیدم تا یکم آروم بشم دلم میخواد همینجا آتیشش بزنم
آیشه : خوبی؟
برگشتم سمتش
جانگکوک : آره فقط اعصابم خورد شد
آیشه : باشه آروم باش ولش کن اونم میخواست اعصابت خورد بشه
جانگکوک : عوضی
آیشه : بیا یکم بشین
دستمو گرفت و برد سمت کاناپه
۷۳.۴k
۲۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.