عشق تلخ
عشق تلخ
#دیانا
سریع زنگ زدم ب مهراب
دستام میلرزید
دنیا از هوش رفته بود و تقریبا اوضاع بهم ریخته بود
_الو الو مهراب((ترسیده))
+جانم چیشده دیانا
_مهراب دنیا...س ...سنگ.. شی. شیشه
+چی میگی دیانا؟؟؟نمیفهمم
تو و رضا خودتونو زودتر برسونین اینجا خیلی اوضاع بده
رنگم پریده بود.لکنت گرفته بودم حالم دسته خودم نبود
دنیا رو هر کاری میکردیم بهوش نمیومد...
#رضا
مهراب سردرگم بود هر چی ازش میپرسیدم چی شده با یه جواب بی مفهوم سر و تهشو هم میآورد
_خوب مهراب زبونت بند میاد یه کلمه بگی چیشده؟؟
+نباید تنهاشون میزاشتیم رضا... نباید.... اونا نقطه ضعفمون فهمیده بودن
_حالا..... حالا چیشده
+فقط میدونم راجبه همدستای علیه.اون ب.ی شرفااا
_چی چی نکنه بلایی؟
+برو حاضر شو من هیچی نمیدونم برو
_نمیدونستم چیکار میکنم سریع حاضر شدم و ب طرف ماشین رفتیم
#پانیذ
هر کاری میکردم دنیا بهوش نمیومد
هر چی اب قند و ... میدادم بهش اثری نمیکرد
ترسم از بچه تو شکمش بود از حال بدی ک بعده اون میتونه داشته باشه
پس زنگ زدم ب اورژانس ..
ادامه دارد..
#دیانا
سریع زنگ زدم ب مهراب
دستام میلرزید
دنیا از هوش رفته بود و تقریبا اوضاع بهم ریخته بود
_الو الو مهراب((ترسیده))
+جانم چیشده دیانا
_مهراب دنیا...س ...سنگ.. شی. شیشه
+چی میگی دیانا؟؟؟نمیفهمم
تو و رضا خودتونو زودتر برسونین اینجا خیلی اوضاع بده
رنگم پریده بود.لکنت گرفته بودم حالم دسته خودم نبود
دنیا رو هر کاری میکردیم بهوش نمیومد...
#رضا
مهراب سردرگم بود هر چی ازش میپرسیدم چی شده با یه جواب بی مفهوم سر و تهشو هم میآورد
_خوب مهراب زبونت بند میاد یه کلمه بگی چیشده؟؟
+نباید تنهاشون میزاشتیم رضا... نباید.... اونا نقطه ضعفمون فهمیده بودن
_حالا..... حالا چیشده
+فقط میدونم راجبه همدستای علیه.اون ب.ی شرفااا
_چی چی نکنه بلایی؟
+برو حاضر شو من هیچی نمیدونم برو
_نمیدونستم چیکار میکنم سریع حاضر شدم و ب طرف ماشین رفتیم
#پانیذ
هر کاری میکردم دنیا بهوش نمیومد
هر چی اب قند و ... میدادم بهش اثری نمیکرد
ترسم از بچه تو شکمش بود از حال بدی ک بعده اون میتونه داشته باشه
پس زنگ زدم ب اورژانس ..
ادامه دارد..
۷.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.