عشق تلخ
عشق تلخ
#پانیذ
با مهراب خداحافظی کردم و رفتم سمته بیمارستان
با اینکه به مهراب نشون میدادم هیچیم نیس ولی در کل پاهام از شدت استرس میلرزید و ضربان قلبم خیلی بلا رفت
سریع رفتم تو بیمارستان و سمته اتاق دنیا
_خوبی قشنگه اجی؟
+بهترمم
_خوشگله خاله چطوره؟
+اوف خیلی لگد میزنه معلومه ک ازون بچه شیطوناس
_فداشبشم
بلند شو بلند شو صبحونه بخوریم ک باید داروهاتو بدم بهت
+پانی قشنگم خیلی این چن روز بت بد گذشت واسه من...
_یه بار دیگه ازین حرف بزنی جوری میزنمت مث س.گ صدای بز بدیاااا
بیا صبحونه بخوریم انقد چرت نگو دختر
+مهربونه منننننن
_بیا دختر
#دنیا
بعد اینهمه سختی و بد بیاریاااا تنها چیزی ک بخاطرش زندگی میکردم رضا و بچم و پانیذ بودن
بقیه هم خیلی کمکم بودن اما اینا واسم بعده مرگ خانوادم عزیزترینا و همیشگیم بودن
اول از همه پانیذ پشتیبانم بود
هیچوقت درده تک فرزندیو نکشیدم چون پانیذ مث یه خواهر هوامو داشت
_دنیا؟ بخور دیگه باید بهت دارو بدم
+میخورم ... بنی چیزه خوردم دیگه خیلی خوردم داروهای کجان ؟ خودم میگیرمشون
_بشین سرجات باباااا((خنده))
+خنده
_بیا بخور بعد یه دله سیر استراحت کن
+دیگه خوابم نمیاد
رضا نمیاد ؟
_بعد از ظهر بعد ناهار میاد ک فردا صبح میخای مرخص بشی ببرتت خونتون
بعدشم بهش میگم کله تایمی ک سره کاره من پیشتم
من ک همیشه خونه تنهام یه وقتایی میبرمت خونمون
+فداتبشم من اینهمه زحمتتو...
_به وقته کتک کاری((خنده))
بعد در کمال ناباوری به خواب عمیقی رفتم
وقتی بیدار شدم ک ساعت حدوده ۲.۳ بعد از ظهر بود
یه نامه رو میز کناره تخت بود
_دنیا اجی . من رفتم خونه یکم استراحت کنم فردا صبح ک مرخص شدی میام خونه سوپی ک درست کردم واستو میارم ببخشید دیگه نتونستم تا فردا باشم مامانمم یه خورده ناخوش بود واسه اون زودتر اومدم
میبینمتتتتت
#رضا
وارد بیمارستان ک شدم از منشیه ادرس تختو پرسیدم
رفتم تو اتاق
رو تخت بود و چشاش بسته
_سلام عشقه منننن
یه خورده طول کشید چشاشو باز کنه
+ا.ععععع س...لامممم
_اع.به خودت فشار نیار دراز بکش دنیا
خوبی؟بهتر شدی
+تو خوب باشی منم خوبم
بی معرفت یه خبر نگرفتی ازم
_یه نصفه روز بیهوش بودم بعدشم به نصفه روز ندیدم همو دیگه
ادامه دارد
بچه ها واقعا ببخشید این چند تایمه طولانی مدرسم . درسام فشاره
سعی کردم زیاد باشه
#پانیذ
با مهراب خداحافظی کردم و رفتم سمته بیمارستان
با اینکه به مهراب نشون میدادم هیچیم نیس ولی در کل پاهام از شدت استرس میلرزید و ضربان قلبم خیلی بلا رفت
سریع رفتم تو بیمارستان و سمته اتاق دنیا
_خوبی قشنگه اجی؟
+بهترمم
_خوشگله خاله چطوره؟
+اوف خیلی لگد میزنه معلومه ک ازون بچه شیطوناس
_فداشبشم
بلند شو بلند شو صبحونه بخوریم ک باید داروهاتو بدم بهت
+پانی قشنگم خیلی این چن روز بت بد گذشت واسه من...
_یه بار دیگه ازین حرف بزنی جوری میزنمت مث س.گ صدای بز بدیاااا
بیا صبحونه بخوریم انقد چرت نگو دختر
+مهربونه منننننن
_بیا دختر
#دنیا
بعد اینهمه سختی و بد بیاریاااا تنها چیزی ک بخاطرش زندگی میکردم رضا و بچم و پانیذ بودن
بقیه هم خیلی کمکم بودن اما اینا واسم بعده مرگ خانوادم عزیزترینا و همیشگیم بودن
اول از همه پانیذ پشتیبانم بود
هیچوقت درده تک فرزندیو نکشیدم چون پانیذ مث یه خواهر هوامو داشت
_دنیا؟ بخور دیگه باید بهت دارو بدم
+میخورم ... بنی چیزه خوردم دیگه خیلی خوردم داروهای کجان ؟ خودم میگیرمشون
_بشین سرجات باباااا((خنده))
+خنده
_بیا بخور بعد یه دله سیر استراحت کن
+دیگه خوابم نمیاد
رضا نمیاد ؟
_بعد از ظهر بعد ناهار میاد ک فردا صبح میخای مرخص بشی ببرتت خونتون
بعدشم بهش میگم کله تایمی ک سره کاره من پیشتم
من ک همیشه خونه تنهام یه وقتایی میبرمت خونمون
+فداتبشم من اینهمه زحمتتو...
_به وقته کتک کاری((خنده))
بعد در کمال ناباوری به خواب عمیقی رفتم
وقتی بیدار شدم ک ساعت حدوده ۲.۳ بعد از ظهر بود
یه نامه رو میز کناره تخت بود
_دنیا اجی . من رفتم خونه یکم استراحت کنم فردا صبح ک مرخص شدی میام خونه سوپی ک درست کردم واستو میارم ببخشید دیگه نتونستم تا فردا باشم مامانمم یه خورده ناخوش بود واسه اون زودتر اومدم
میبینمتتتتت
#رضا
وارد بیمارستان ک شدم از منشیه ادرس تختو پرسیدم
رفتم تو اتاق
رو تخت بود و چشاش بسته
_سلام عشقه منننن
یه خورده طول کشید چشاشو باز کنه
+ا.ععععع س...لامممم
_اع.به خودت فشار نیار دراز بکش دنیا
خوبی؟بهتر شدی
+تو خوب باشی منم خوبم
بی معرفت یه خبر نگرفتی ازم
_یه نصفه روز بیهوش بودم بعدشم به نصفه روز ندیدم همو دیگه
ادامه دارد
بچه ها واقعا ببخشید این چند تایمه طولانی مدرسم . درسام فشاره
سعی کردم زیاد باشه
۶.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.