یک بار که جانش را داشته باشم دربارهی درد فیزیکی طولانی
یک بار که جانش را داشته باشم، دربارهی درد فیزیکی طولانی مینویسم. این که چطور یک بیماری کهنه به تدریج همهی ارکان زندگی را میبلعد، و تو از دنیا جا میمانی و میبازی. نه برای این که نجنگیدهای، نه. برای این که تو جنگ دیگری هم داشتهای.جنگی جانکاه و طولانی و غیرمنصفانه.
از کودکی تا الان که از کوه برگشتهام و در پایان روزی خوشایند هجوم ناگهانی درد مچالهام کرده، همیشه خواستهام این جان رنجور را پنهان نگه دارم. برای من سخت است کسی تیمارم کند، و بسیار سختتر است کسی که دوستش دارم دردکشیدنم را ببیند. شکل دردم هم طوری نیست که بتوانم توضیح یا درمانی پیدا کنم، پس تنهاییم را دائما بزرگتر کردهام. آنقدر بزرگ که زوزههای این گرگ معلون کسی را نترساند.
این چند خط را نوشتم که فقط یادآوری کنم اگر اطراف شما کسی هست که درد میکشد و شما را پس میزند، دلیلش الزاما نخواستن نیست. آدم دیگر 'نمیتواند". واقعا نمیتواند. اگر دوستش دارید همانقدر که میخواهد دور بمانید، و مجبورش نکنید به خاطر غم شما هم از دردکشیدن خودش متنفر باشد.
همین.
#حمید_سلیمی
از کودکی تا الان که از کوه برگشتهام و در پایان روزی خوشایند هجوم ناگهانی درد مچالهام کرده، همیشه خواستهام این جان رنجور را پنهان نگه دارم. برای من سخت است کسی تیمارم کند، و بسیار سختتر است کسی که دوستش دارم دردکشیدنم را ببیند. شکل دردم هم طوری نیست که بتوانم توضیح یا درمانی پیدا کنم، پس تنهاییم را دائما بزرگتر کردهام. آنقدر بزرگ که زوزههای این گرگ معلون کسی را نترساند.
این چند خط را نوشتم که فقط یادآوری کنم اگر اطراف شما کسی هست که درد میکشد و شما را پس میزند، دلیلش الزاما نخواستن نیست. آدم دیگر 'نمیتواند". واقعا نمیتواند. اگر دوستش دارید همانقدر که میخواهد دور بمانید، و مجبورش نکنید به خاطر غم شما هم از دردکشیدن خودش متنفر باشد.
همین.
#حمید_سلیمی
- ۳۱.۹k
- ۰۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط