شب ارزو ها پارت

#شب ارزو ها.                             #پارت_18

"اشکالی نداره...... من بهت یه قولی میدم
من همیشه مراقبتم(دیالوگ)

•..... ق.. قول میدی(خیلی خیلی اروم)

" ات.....اره قول میدم

•.......

"فردا مرخص میشی
الان استراحت کن

•(سر تکون میده)

(فردا)
(ویو یونجون)

از دیشب بیش ات بودم؛ خیلی توی خواب خوشگل بود...

" عه ات بیدار شدی... خوبی؟ جاییت درد نمیکنه؟

•(تکون دادن سر به نشونه نه درد نمیکنه)

"اوکی....
ات.. نمیگی چیشده؟ چه اتفاقی افتاده؟

•......

"باشه....پس هر موقع اوکی بودی بگو، من سر تا پا گوشم

•....ب.. باشه(به زور بالا تر از زمزمه میرسه)

" چیزی میخوری؟

•او..هوم...

"خب من میرم از کافه تریا ی بیمارستان چیزی بگیرم

توی راه پله بودم که دیدم هم گروهی های ات با هارا اومدن

'یونجون، ات.. ات چطوره

°حالش خوبه؟

" نگران نباشید توی اتاقه

÷کدوم اتاق

"اتاق272

÷باش، مرسی

(ویو هارا)
رفتیم داخل اتاق دیدم ات روی تخته، صورتش پانسمان داره و هنوز ردی از زخم هستش

'ات خوبی؟

•ا.. اره

°چه اتفاقی افتاد؟

•من.. چیزی... من چیزی یادم نمیاد....هیچی

÷ات.. کسی به سرت ضربه زده؟

•فکر کنم.. موقعی که داشتم پیاده روی میکردم

°یاروی عو*ضی تخم س*گ...

÷(جلوی دهنشو میگیره)

ادامه دارد....
پارت جدید حمایتتت؟