عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
#Part_6
چشام رو باز کردم و دیدم هانا کنارمه و داخل یه اتاق بزرگ کثیف و کم نور هستیم
ای سرم بدجور درد میکنه
^بخاطر بیهوشی ^
دیدم هانا داره تکون میخوره پس یعنی داره کم کم بیدار میشه ولی اون از این جور مکان ها میترسه الان شروع میکنه به جیغ زدن اوف چه غلتی کنم
دیدم چشاش رو باز کرد بعد دو مین شروع به جیغ زدن کرد
من آروم گفتم میدونستم
ــ= هانا آروم باش جیغ نزن (داد)
&= (جیغ )
ــ = هانا آروم باش بیا بغلت کنم (نسبتا بلند و مهربانانه )
&= باش ( رفت تو بغل ا.ت )
^بدن هانا از ترس میلرزید و خودمم بهتر از اون نیستم ^
یهو همون مردک اومد تو (کوک)
+= خوبه بیدار شدید
ــ= تو کدوم خری هستی که ما رو اوردی اینجا (داد)
+= درست حرف بزن وگرنه اول دوستت بعد خودت رو میکشم (داد)
ــ=........
+= لی وون بیا تو
^لی وون اومد تو و کوک گفت از این به بعد این دو تا خدمتکار های جدیدن و ببرشون پیش آجوما ^
لی وون = چشم ...... بیاین (اشاره به ا.ت و هانا )
^ا.ت و هانا از ترس اینکه کاری باهاشون کنن سریع بلند شدن و دنبال لی وون رفتن ^
دو ماه بعد
ادامه داره.......
#Part_6
چشام رو باز کردم و دیدم هانا کنارمه و داخل یه اتاق بزرگ کثیف و کم نور هستیم
ای سرم بدجور درد میکنه
^بخاطر بیهوشی ^
دیدم هانا داره تکون میخوره پس یعنی داره کم کم بیدار میشه ولی اون از این جور مکان ها میترسه الان شروع میکنه به جیغ زدن اوف چه غلتی کنم
دیدم چشاش رو باز کرد بعد دو مین شروع به جیغ زدن کرد
من آروم گفتم میدونستم
ــ= هانا آروم باش جیغ نزن (داد)
&= (جیغ )
ــ = هانا آروم باش بیا بغلت کنم (نسبتا بلند و مهربانانه )
&= باش ( رفت تو بغل ا.ت )
^بدن هانا از ترس میلرزید و خودمم بهتر از اون نیستم ^
یهو همون مردک اومد تو (کوک)
+= خوبه بیدار شدید
ــ= تو کدوم خری هستی که ما رو اوردی اینجا (داد)
+= درست حرف بزن وگرنه اول دوستت بعد خودت رو میکشم (داد)
ــ=........
+= لی وون بیا تو
^لی وون اومد تو و کوک گفت از این به بعد این دو تا خدمتکار های جدیدن و ببرشون پیش آجوما ^
لی وون = چشم ...... بیاین (اشاره به ا.ت و هانا )
^ا.ت و هانا از ترس اینکه کاری باهاشون کنن سریع بلند شدن و دنبال لی وون رفتن ^
دو ماه بعد
ادامه داره.......
۳۵۳
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.