فیک نامجون
فیک نامجون
نت های سیاه زندگی من زیادن ۱
شرط ها:۱۰ لایک
*شخصیت ها :
*کیم یونگ هوا :پدر دایونگ
*دایونگ :شخصیت اصلی دختر
*نامجون :شخصیت اصلی پسر.
*بیونگ هی :مادر مهربون نامجون
------------------------------------------------
زندگی مثل یک پیانو خیلی بزرگه که هم نت های سیاه داره و هم سفید اون سفید خوشبختی و سیاه ها اتفاق های بدن !!و اینا با هم دیگه ی موسیقی جذاب رو میسازن اما احساس میکنم خدا توی موسیقی من داره خیلی از نت های سیاه استفاده میکنه....نه ،کلا از نت های سیاهه .
فلش بک (۲ روز قبل)
پدرم دوباره بدهی بالا اورده بود اما اینبار خیلی زیاد بود و به ی پسر پولدار بدهی زیاد ی داشت .
*مرور خاطرات
اون روز توی اتاقم بودم که صدای تیر اندازی اومد من فقط ....فقط ۱۲ سالم از اتاق رفتم بیرون و با صحنه ای که دیدم دیگه هیچ وقت مثل قبل نشدم جسم مادرم غرق توی خون بود و تفنگی دست پدرم بود از اون روز به بعد از خیلی چیزا میترسیدم و وقتی میدیمشون بی اختیار جیغ میزدم و دستم رو روی گوشام میگرفتم .
صبح از خواب بیدار شدم رفتم پایین تا صبحانه بخورم که پدرم گفت :امروز باید با ی مردی بری دیگه اینجا نمیای
من :چی داری میگی ؟؟
پدر:باید به جای بدهی من تو بری پیش اون مرد
.#بی_تی_اس#کیم_نامجون#کیم_سوکجین
#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#نامجون#سوکجین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#آرام#جین#یونگی#جیهوپ#موچی#ته_ته#جی_کی#آرمی#فیک_بی_تی_اس#فیک_جونگکوک#فیک_تهیونگ#فیک_جیمین#فیک_هوسوک#فیک_یونگی#فیک_جین#فیک_نامجون#میکس_بی_تی_اس#میکس_جونگکوگ#میکس_تهیونگ#میکس_جیمین#میکس_هوسوک#میکس_یونگی#میکس_جین#میکس_نامجون#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
نت های سیاه زندگی من زیادن ۱
شرط ها:۱۰ لایک
*شخصیت ها :
*کیم یونگ هوا :پدر دایونگ
*دایونگ :شخصیت اصلی دختر
*نامجون :شخصیت اصلی پسر.
*بیونگ هی :مادر مهربون نامجون
------------------------------------------------
زندگی مثل یک پیانو خیلی بزرگه که هم نت های سیاه داره و هم سفید اون سفید خوشبختی و سیاه ها اتفاق های بدن !!و اینا با هم دیگه ی موسیقی جذاب رو میسازن اما احساس میکنم خدا توی موسیقی من داره خیلی از نت های سیاه استفاده میکنه....نه ،کلا از نت های سیاهه .
فلش بک (۲ روز قبل)
پدرم دوباره بدهی بالا اورده بود اما اینبار خیلی زیاد بود و به ی پسر پولدار بدهی زیاد ی داشت .
*مرور خاطرات
اون روز توی اتاقم بودم که صدای تیر اندازی اومد من فقط ....فقط ۱۲ سالم از اتاق رفتم بیرون و با صحنه ای که دیدم دیگه هیچ وقت مثل قبل نشدم جسم مادرم غرق توی خون بود و تفنگی دست پدرم بود از اون روز به بعد از خیلی چیزا میترسیدم و وقتی میدیمشون بی اختیار جیغ میزدم و دستم رو روی گوشام میگرفتم .
صبح از خواب بیدار شدم رفتم پایین تا صبحانه بخورم که پدرم گفت :امروز باید با ی مردی بری دیگه اینجا نمیای
من :چی داری میگی ؟؟
پدر:باید به جای بدهی من تو بری پیش اون مرد
.#بی_تی_اس#کیم_نامجون#کیم_سوکجین
#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#نامجون#سوکجین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#آرام#جین#یونگی#جیهوپ#موچی#ته_ته#جی_کی#آرمی#فیک_بی_تی_اس#فیک_جونگکوک#فیک_تهیونگ#فیک_جیمین#فیک_هوسوک#فیک_یونگی#فیک_جین#فیک_نامجون#میکس_بی_تی_اس#میکس_جونگکوگ#میکس_تهیونگ#میکس_جیمین#میکس_هوسوک#میکس_یونگی#میکس_جین#میکس_نامجون#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
۲۸.۵k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.