فیک نامجون
فیک نامجون
نت های سیاه زندگی من زیادن ۲
من :نمیفهمم
پدر :۲ روز دیگه ساعت ۸ صبح میان دنبالت و از اینجا میبرنت.فهمیدی ؟
من :ولی پدر ....
پدر :تو اصلا برای من مهم نیستی پس خفه شو و تا ۲ روز دیگه تو اتاقت بمون .
پوزخندی زدم و رفتم توی اتاقم مدام صحنه ی مرگ مادرم جلوی چشمام میومد کشوی کمدم رو باز کردم و جعبه ی قرص ها رو در اوردم و سه تا انداختم توی دهنم .
ارام بخش با دوز بالا بودن با اینا تا دو روز دیگه بی هوش بودم .
دو روز بعد ....
از زبون نامجون
امروز همون روزیه که باید اون دختر رو تحویل میگرفتم به خاطر بدهی پدرش از اونجایی که به خانوادمون بدهکار بود نمیدونم چه طور دلش اومد این کار رو بکنه اما برام مهم نیست فقط باید بگیرم و شکنجش بدم.
در رو شکوندیم و رفتیم داخل با چند تا از بادیگاردا اومده بودم .
پدرش که مثل خرس خوابیده بود .
تفنگم رو در اوردم خشاب رو چک کردم و تیری زدم به پنجره پدرش سریع از جا پرید و با فاصله ی چند ثانیه صدای جیغ بنفشی از طبقه ی بالا اومد .....
از زبون دا یونگ :
خواب بودم میتونستم حدس بزنم اثر دارو ها داره از بین میره چشمام رو باز کردم همون هودی مشکی و شلوار کتون پام بود قرصام رو گذاشتم توی جیبم و مو هام رو شونه کردم در اتاق رو باز کردم که صدای شلیک تیر شنیدم.
گفته بودم بعد از مرگ مادرم از چند تا چیز میترسم ، یکی دیدن تفنگ و شنیدن صدای شلیک بود ،دیدن خون هم بود .
#بی_تی_اس#کیم_نامجون#کیم_سوکجین
#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#نامجون#سوکجین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#آرام#جین#یونگی#جیهوپ#موچی#ته_ته#جی_کی#آرمی#فیک_بی_تی_اس#فیک_جونگکوک#فیک_تهیونگ#فیک_جیمین#فیک_هوسوک#فیک_یونگی#فیک_جین#فیک_نامجون#میکس_بی_تی_اس#میکس_جونگکوگ#میکس_تهیونگ#میکس_جیمین#میکس_هوسوک#میکس_یونگی#میکس_جین#میکس_نامجون#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
نت های سیاه زندگی من زیادن ۲
من :نمیفهمم
پدر :۲ روز دیگه ساعت ۸ صبح میان دنبالت و از اینجا میبرنت.فهمیدی ؟
من :ولی پدر ....
پدر :تو اصلا برای من مهم نیستی پس خفه شو و تا ۲ روز دیگه تو اتاقت بمون .
پوزخندی زدم و رفتم توی اتاقم مدام صحنه ی مرگ مادرم جلوی چشمام میومد کشوی کمدم رو باز کردم و جعبه ی قرص ها رو در اوردم و سه تا انداختم توی دهنم .
ارام بخش با دوز بالا بودن با اینا تا دو روز دیگه بی هوش بودم .
دو روز بعد ....
از زبون نامجون
امروز همون روزیه که باید اون دختر رو تحویل میگرفتم به خاطر بدهی پدرش از اونجایی که به خانوادمون بدهکار بود نمیدونم چه طور دلش اومد این کار رو بکنه اما برام مهم نیست فقط باید بگیرم و شکنجش بدم.
در رو شکوندیم و رفتیم داخل با چند تا از بادیگاردا اومده بودم .
پدرش که مثل خرس خوابیده بود .
تفنگم رو در اوردم خشاب رو چک کردم و تیری زدم به پنجره پدرش سریع از جا پرید و با فاصله ی چند ثانیه صدای جیغ بنفشی از طبقه ی بالا اومد .....
از زبون دا یونگ :
خواب بودم میتونستم حدس بزنم اثر دارو ها داره از بین میره چشمام رو باز کردم همون هودی مشکی و شلوار کتون پام بود قرصام رو گذاشتم توی جیبم و مو هام رو شونه کردم در اتاق رو باز کردم که صدای شلیک تیر شنیدم.
گفته بودم بعد از مرگ مادرم از چند تا چیز میترسم ، یکی دیدن تفنگ و شنیدن صدای شلیک بود ،دیدن خون هم بود .
#بی_تی_اس#کیم_نامجون#کیم_سوکجین
#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#نامجون#سوکجین#یونگی#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#آرام#جین#یونگی#جیهوپ#موچی#ته_ته#جی_کی#آرمی#فیک_بی_تی_اس#فیک_جونگکوک#فیک_تهیونگ#فیک_جیمین#فیک_هوسوک#فیک_یونگی#فیک_جین#فیک_نامجون#میکس_بی_تی_اس#میکس_جونگکوگ#میکس_تهیونگ#میکس_جیمین#میکس_هوسوک#میکس_یونگی#میکس_جین#میکس_نامجون#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
۲۴.۴k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.