✅تمدید شد، اینم مهلتی که میخواستی ...

✍️ بسیاری لحظه مرگشان را تخیل می‌کنند چگونه ، کجا و چطور می‌میرند.... مثل من.

همیشه تصورم از لحظه مرگم، مرگ در سانحه تصادف بود.☠
چقدر وحشتناک و خسارت بار😢

ظهر چهارشنبه اخرین زیارت ایوان نجف بود و سپس حرکت بسمت مهران.

۱۲ شب رسیدیم مرز. شام را خوردیم و حرکت کردیم.
ساعت دو بود که خوابم گرفت.
تا ساعت ۳ راحت خوابیدم😴 و سپس یک ساعتی حرکت کردیم تا اذان شد و برای نماز ایستادیم.
پس از نماز، حالا بچه ها هم بیدارند و خوش و بش صبحگاهی براه است.😎

مسیر پر است از شقایق های سرخ

حدود ساعت ۸ بود که تابلو امامزاده ابراهیم نظر خانمم را جلب کرد.
گفتند اقاجونم (آیت الله ناصری) اگر می‌خواستند در مسیر مسافرت توقف کنند، حتما در امامزاده می‌ایستادند.

با اینکه مسیر فرعی و خاکی بود اما حلاوه زیارت این نواده امام حسن مجتبی علیه السلام را نمی‌توانستیم نادیده بگیریم.

گذشته از مسیر سرسبز، محوطه امامزاده هم بسیار دیدنی بود.
پس از حدود نیم ساعت زیارت و سیاحت به مسیر اصلی بازگشتیم.
وباز مسیری پر از شقایق های سرخ

صبحانه را داخل ماشین خوردیم. مقداری که خوابم گرفت، خواستم چای بخورم که
.
.
.

ناگهان صدای جیغ و فریاد بچه ها......😱

ماشین که کاملا از حرکت ایستاد، به سختی خودم را از شیشه عقب خودرویی که حالا چپ شده بیرون کشیدم و پس از آن یکی یکی بچه ها را....

از شیشه آمبولانس که بیرون را نگاه میکردی، فقط شقایق ها بودند که نظرت را جلب می‌کردند🌷

اعجاز یعنی از داخل آن آهن پاره، همه صحیح و سالم بیرون بیایند.

💢رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا💢 (بلی😭)

#تمدید_شد.....

@gheir_rasmi
دیدگاه ها (۴)

✅ تو دهنی مستقیم و تمام کننده❗

✅ اولین فرصت را دریاب ...

✅جاسوسی رضا پهلوی از اسرائیل به نفع ایران❗🔹صفحات وابسته به گ...

✅ هر چه کنی کشت ، همان بِدروی ...

ازمایشگاه سرد

# اسیر _ ارباب PART _ 2 لئونارد: از حموم اومدم بیرون و سمت ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط