خوب من
خوب من !
چگونه قلم را در دستانم نگیرم ،
چگونه برای از تو گفتن کلمات را کنار هم نچینم ،
وقتی همه چیز منی ...
وقتی که چشمهایم را می بندم و باز می کنم ،
رویای خواب و بیداری منی ...
عاشق بودن و عاشق ماندن کار هر کسی نیست ،
اما من تنها به عشق توست که نفس می کشم ...
به امید با تو بودن است ،
که ثانیه به ثانیه نگرانت می شوم ...
تا مبادا شیشه نازک دلت را کسی بشکند !
و یا از این همه فاصله که قلب مرا به درد آورده ،
قطرات اشک بر روی گونه ات بنشیند ...
مهربانم !
اکنون دستم را به نشانه عشق بر روی قلبم گذاشته ام ،
نمی دانی چه غوغایی درون رگهایش جاریست ...
نمی دانی چقدر دلتنگم ،
و این دلتنگی چگونه شانه هایم را می لرزاند ...
دارم ذره ذره آب می شوم ،
قلبم به سمت تو پرواز کرده است ،
کجایی همدم نفسهایم !
تا مرا از این تنهایی بدون تو رها کنی ...
تا حلقه اشکهایی که از دوریت در چشمانم نشسته است را ،
پاک کرده و غصه نبودنت را درمان کنی ...
کجایی ...؟!
چگونه قلم را در دستانم نگیرم ،
چگونه برای از تو گفتن کلمات را کنار هم نچینم ،
وقتی همه چیز منی ...
وقتی که چشمهایم را می بندم و باز می کنم ،
رویای خواب و بیداری منی ...
عاشق بودن و عاشق ماندن کار هر کسی نیست ،
اما من تنها به عشق توست که نفس می کشم ...
به امید با تو بودن است ،
که ثانیه به ثانیه نگرانت می شوم ...
تا مبادا شیشه نازک دلت را کسی بشکند !
و یا از این همه فاصله که قلب مرا به درد آورده ،
قطرات اشک بر روی گونه ات بنشیند ...
مهربانم !
اکنون دستم را به نشانه عشق بر روی قلبم گذاشته ام ،
نمی دانی چه غوغایی درون رگهایش جاریست ...
نمی دانی چقدر دلتنگم ،
و این دلتنگی چگونه شانه هایم را می لرزاند ...
دارم ذره ذره آب می شوم ،
قلبم به سمت تو پرواز کرده است ،
کجایی همدم نفسهایم !
تا مرا از این تنهایی بدون تو رها کنی ...
تا حلقه اشکهایی که از دوریت در چشمانم نشسته است را ،
پاک کرده و غصه نبودنت را درمان کنی ...
کجایی ...؟!
- ۲۴۵
- ۰۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط