انسان را هرگز مرگی نرسیده

انسان را هرگز مرگی نرسیده
جز به نیش رؤیاهای بی‌ثمر
فرونشسته بر تن
از دندان سگ‌های نسیان

میان جرزِ هوس‌ها
گورستانی تار و تیره از من.
می‌نگرم به روزی
که آفتابی عظیم بودم،
به لکه‌های وحشی غول‌آسایی که اکنونم!
دیدگاه ها (۲)

آهسته زمان رفته و برگشت نداردخوب و بدمان رفته و برگشت نداردع...

چطوره

همنیشین گل شدم دیدم که خارم سال ها تازه فهمیدم که غمخواری ند...

ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕﺍﻭّﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕﺩﻭّﻡ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط