شب بود پسری تصادف کردخون زیادی ازش رفته بودلحظه های آ

شب بود پسری تصادف کرد...خون زیادی ازش رفته بود،لحظه های آخرش گوشیشو برداشت
نوشت:میای بریم؟یکی ارسال کرد به رفیقش یکی واسه عشقش..
عشقش جواب داد این موقع شب بگیر بخواب بای...
رفیقش جواب داد کجا؟؟تنها نری وایستا منم بیام..
پسر لبخندی زد و چشاشو بست...


سلامتی هرچی رفیق با معرفت...!
دیدگاه ها (۳)

منو رفقای فابم!!

تاهالا این جور قانع نشده بودم!!!

عینکی بشم بم میاد؟؟

شیرجه زدنم تو علی کله...چطوره؟

طُلـــوعِ طَلـــآیـی چندشآتی jk P.2 برگشت خونه بالاخره ا...

part20

( گناهکار ) 57 part یون بیول روی تختش نشست و دلخور گفت یون ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط