hi
عشق ایدل من پارت ³⁵
نمیخواستم این زیبایی ور کسی ببینه دوست داشتم می هو ور حبس کنم تا کسی صورت مثل ماهش ور نبینه صدایی که باهاش میتونه اهنگ بخونه رو ولی نمیشد ولی شادی که داشتم رو دوست داشتم
ویو می هو شادیم که کوک تجربه میکنم وز دوست داشتم از وقتی با کوک وارد رابطه شدم لب به دارو های افسردگی نزدم و این عالیه فکر میکردم روزگار قرار باهام تا کنه... ولی اینطور نبود... نمیدونستم قراره چی به سرم بیاد!
برش زمانی کریسمس
خب بزارید از شهریور تا الان که دی هستش وز خلاصه کنم کم برام تولد گرفت کجا....توی خونه ی خودش... بهترین تولد عمرم عالی بود الان هم کار اموری وکالت میرم چقدر قتل پشم میزنن تو این کشور هست 😅و الان شم سرپرست تمام میکاپرهای کمپانی هستم ولی کوک نذاشت میکاپر کس دیگه ای باشمو سفت چسبیدم و گفت الا بلا این 😁 خلاصه نزدیک کریسمسه لیا بلیط گرفته بره یه سر بزنه به مادر و خواهرش تو ایران و بیاد منم ماه پیش به خاطر پروژه ای که خان داداشم تو کره داشت دیدمش پس نرفتم ایران با فیلیکس لیا ور رونه ی ایران کردیم کوک چند روزه اعصاب نداره نمیدونم چشه چیزی نیست احتملا به خاطر اتفاق های سانسنگ هاست
ویو کوک دوروز پیش پی دی نیم خواست برم دفترش پی دی نیم🐵( اصلا استیکر ساخته شده برای این بشر
🐵کوک تو با می هو میکاپرت تورابطه ای...
دلم میخواست بزنم تو دهنش بگم به تو چه مرد ۳۵سالم
🐰بله... 🐵کات کن کوک... به ضرر کمپانیه... من برات چند مورد دارم🐰نمیتونم من دوستش دارم🐵کوک... یا کات میکنی.. یا میدونی اونقدر عوضی هستم که بتونم بکشمش و یه خودکشی جلو بدم خود دانی... میخواستم جنازش بیوفته رو زانو هات نه؟ تا اخر این هفته تمومش کن
بون حرفی دفترش ور ترک زنده چون اگه میموندم میزدم شکمشو چشمو چالش رو میاوردم پایین چی کار کنم؟ ادم کشتن براش کار یه دقه اس.... اخر هفته اس و مرتیکه بهم گفت یه نفر ور فرستاده دم خونه ی می هو تا اخر امشب باهاش کات نکنم کارش تمومه این چند روز ار بس گریه کردم دیگه حتی جون ندارم غذا بخورم نمیخوام... نمیخوام ولش کنم... ولی مجبورم به خاطر اینکه جنازشو نبینم... ولش میکنم ومن دوسش دارم:) زنگ زدم می هو گفتم بیاد سر کوچه یه چیزی گذاشتم دهنم و سر و صورتم رو درست کردم ولی هنوزم کبودی چشمام دیده می شد سر کوچه وایسادم از خودم متنفر بوم که قراره با اون دختر این کار رو بکنم قراره این حرفارو بهش بزنم باید یه بار دیگه قلبش رو بشکونم... ببخشید ماه من مجبورم از دور صداش ور شنیدم که اسمم رو صدا میزنه با یه تیشرت و ژاکت و شلوار اومده سر کوچه اخه من چطوری این لبخند ور رد کنم... به خاطر جونش فقط همین به سمتم دویید فکر کنم اخرین باری باشه که بتونم بغلش من میام شتاب تو بغلم اروم گرفت
نمیخواستم این زیبایی ور کسی ببینه دوست داشتم می هو ور حبس کنم تا کسی صورت مثل ماهش ور نبینه صدایی که باهاش میتونه اهنگ بخونه رو ولی نمیشد ولی شادی که داشتم رو دوست داشتم
ویو می هو شادیم که کوک تجربه میکنم وز دوست داشتم از وقتی با کوک وارد رابطه شدم لب به دارو های افسردگی نزدم و این عالیه فکر میکردم روزگار قرار باهام تا کنه... ولی اینطور نبود... نمیدونستم قراره چی به سرم بیاد!
برش زمانی کریسمس
خب بزارید از شهریور تا الان که دی هستش وز خلاصه کنم کم برام تولد گرفت کجا....توی خونه ی خودش... بهترین تولد عمرم عالی بود الان هم کار اموری وکالت میرم چقدر قتل پشم میزنن تو این کشور هست 😅و الان شم سرپرست تمام میکاپرهای کمپانی هستم ولی کوک نذاشت میکاپر کس دیگه ای باشمو سفت چسبیدم و گفت الا بلا این 😁 خلاصه نزدیک کریسمسه لیا بلیط گرفته بره یه سر بزنه به مادر و خواهرش تو ایران و بیاد منم ماه پیش به خاطر پروژه ای که خان داداشم تو کره داشت دیدمش پس نرفتم ایران با فیلیکس لیا ور رونه ی ایران کردیم کوک چند روزه اعصاب نداره نمیدونم چشه چیزی نیست احتملا به خاطر اتفاق های سانسنگ هاست
ویو کوک دوروز پیش پی دی نیم خواست برم دفترش پی دی نیم🐵( اصلا استیکر ساخته شده برای این بشر
🐵کوک تو با می هو میکاپرت تورابطه ای...
دلم میخواست بزنم تو دهنش بگم به تو چه مرد ۳۵سالم
🐰بله... 🐵کات کن کوک... به ضرر کمپانیه... من برات چند مورد دارم🐰نمیتونم من دوستش دارم🐵کوک... یا کات میکنی.. یا میدونی اونقدر عوضی هستم که بتونم بکشمش و یه خودکشی جلو بدم خود دانی... میخواستم جنازش بیوفته رو زانو هات نه؟ تا اخر این هفته تمومش کن
بون حرفی دفترش ور ترک زنده چون اگه میموندم میزدم شکمشو چشمو چالش رو میاوردم پایین چی کار کنم؟ ادم کشتن براش کار یه دقه اس.... اخر هفته اس و مرتیکه بهم گفت یه نفر ور فرستاده دم خونه ی می هو تا اخر امشب باهاش کات نکنم کارش تمومه این چند روز ار بس گریه کردم دیگه حتی جون ندارم غذا بخورم نمیخوام... نمیخوام ولش کنم... ولی مجبورم به خاطر اینکه جنازشو نبینم... ولش میکنم ومن دوسش دارم:) زنگ زدم می هو گفتم بیاد سر کوچه یه چیزی گذاشتم دهنم و سر و صورتم رو درست کردم ولی هنوزم کبودی چشمام دیده می شد سر کوچه وایسادم از خودم متنفر بوم که قراره با اون دختر این کار رو بکنم قراره این حرفارو بهش بزنم باید یه بار دیگه قلبش رو بشکونم... ببخشید ماه من مجبورم از دور صداش ور شنیدم که اسمم رو صدا میزنه با یه تیشرت و ژاکت و شلوار اومده سر کوچه اخه من چطوری این لبخند ور رد کنم... به خاطر جونش فقط همین به سمتم دویید فکر کنم اخرین باری باشه که بتونم بغلش من میام شتاب تو بغلم اروم گرفت
۳.۳k
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.