خاطراتی از شهید ابراهیم هادی

خاطراتی از شهید ابراهیم هادی


1- پلاستیک به جای ساک ورزشی: حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.

ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می ائیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می پوشی؟ ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر ورزش رو برای خدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین ضرر خواهید کرد.

البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.

#شهدا
#شهید_ابراهیم_هادی
دیدگاه ها (۹)

گوشه ای از خاطرات علی کاظم . علی کاظم کسی بود که در جنگ بیش ...

چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول بلند شده بود برای ت...

محافظ آقا تعریف میکرد میگفت رفتم بودیم مناطق جنگی برای بازدی...

الو.......الو.....مستر اوباما...!؟گوشی دستته...!!؟؟؟پس محکم ...

رمان ( عمارت ارباب)

من ادعا دارم تو این مسئله !!!که یکی از توانایی های جدیم تشخی...

black flower(p,302)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط