رمان افسر پلیس پارت
رمان افسر پلیس پارت ⁴
تا آخر مهمونی هواسم به اون پسره بود خدایی خیلی خوشگل بود چشم ابرو مشکی و کیوت داشتم دیونه میشدم یعنی واقعا عاشق شدم
بلاخره مهمونی تموم شد یونگی بابت کادو ها مخصوصا نارنگی ها تشکر کرد
(ویو تهیونگ تو ماشین:)
همش چهرش تو مغزم بود و این حرفش همش تو مغزم پلی میشد
(سلام من جونکوکم خوشبختم)
واقعا یه فرشته بود
نه نه من نباید عاشقش بشم اگه اونم مث تئین باشه چی؟
( نویسنده: گیج نشین دوستان تئین خیلی وقت پیش دوست پسر تهیونگ بوده و بعدا تهیونگ فهمیده که تئین میخواسته بکشتش و ضربه بدی خورده یه چن سالی افسردگی هاد داشته تا اینکه کوکی شبا میاد تو خوابش و باعث میشه حال تهیونگ خوب شه)
برای اینکه بهش فک نکنم اهنگی پلی کردم
فردا صبح
مث همیشه از خواب بیدار شدم و یه دوش 15 دقیقه ای گرفتم داشتم لباسامو میپوشیدم که گوشیم زنگ خورد
جیمین: سلام تهیونگی
تهیونگ: سلام جیمینا چطوری ؟
جیمین: خوبم میگم تهیونگ عصر چکاره ای؟
تهیونگ: بیکارم چرا؟
جیمین: پس منو یونگی و نامجین میایم اونجا
تهیونگ: باشه
جیمین: بای
تهیونگ: بای
گوشیو قط کردم و سریع آماده شدم رفتم سر کار
تا آخر مهمونی هواسم به اون پسره بود خدایی خیلی خوشگل بود چشم ابرو مشکی و کیوت داشتم دیونه میشدم یعنی واقعا عاشق شدم
بلاخره مهمونی تموم شد یونگی بابت کادو ها مخصوصا نارنگی ها تشکر کرد
(ویو تهیونگ تو ماشین:)
همش چهرش تو مغزم بود و این حرفش همش تو مغزم پلی میشد
(سلام من جونکوکم خوشبختم)
واقعا یه فرشته بود
نه نه من نباید عاشقش بشم اگه اونم مث تئین باشه چی؟
( نویسنده: گیج نشین دوستان تئین خیلی وقت پیش دوست پسر تهیونگ بوده و بعدا تهیونگ فهمیده که تئین میخواسته بکشتش و ضربه بدی خورده یه چن سالی افسردگی هاد داشته تا اینکه کوکی شبا میاد تو خوابش و باعث میشه حال تهیونگ خوب شه)
برای اینکه بهش فک نکنم اهنگی پلی کردم
فردا صبح
مث همیشه از خواب بیدار شدم و یه دوش 15 دقیقه ای گرفتم داشتم لباسامو میپوشیدم که گوشیم زنگ خورد
جیمین: سلام تهیونگی
تهیونگ: سلام جیمینا چطوری ؟
جیمین: خوبم میگم تهیونگ عصر چکاره ای؟
تهیونگ: بیکارم چرا؟
جیمین: پس منو یونگی و نامجین میایم اونجا
تهیونگ: باشه
جیمین: بای
تهیونگ: بای
گوشیو قط کردم و سریع آماده شدم رفتم سر کار
- ۱۴۹
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط