love neutral

پارت 3
کوک: خب..باشع :)
ا/ت: میخوام برم خونههه
کوک: باید دکتر بگه نه من
ا/ت:تروخدااا..من بدم میاد..میترسم
کوک: میدونم قشنگم..میدونم بدت میاد ولی..چیکار کنم
ا/ت: به دکتر بگو من از اینجور فضا ها خوشم نمیاد چه برسه بستری شم
کوک: باشه باشه..ببینم چیکار میتونم بکنم
**
کوک: دارع میاد
ا/ت: مرسی
کوک: راستشو بگو چقدر دلت واسم تنگ شدع بود
ا/ت: خیلی
کوک: چقدر..
ا/ت: تند تند میخوابیدم که تو خوابن ببینمت البته با اینکه از دلخور بودم ولی نگرانتم بودم
کوک: اوخی..جوجه
ا/ت: من جوجه نیستم جوجه دارم.. بانی خرگوشه
کوک ؛ خنده*
دکتر: خب خانوم میتونید برید فقط باید سرمتون رو بکنم
ا/ت: چراا
دکتر: خانوم اینطوری میخوایید برید؟
ا/ت: نمیشه حداقل بیهوشه کنید بعد
دکتر: خنده* نه
کوک؛ عع عزیزم یک ثانیه اس
ا/ت: ای خدااا ( بغض)
دکتر: نگاه نکنید!
کوک: بغلش کردم و سرشو به خودم چسبوندم و دکترم چسب سرم رو کند و درش آورد که جیغ خفیف کشید و تا میخواست نگاه کنه مانعش شدم* نگاه نکن بزار چسب بزنه بعد!*
ا/ت: چسب چرا خونیع؟
کوک: ول کن بزار کمکت کنم بریم خونه